24. بهمن 1392 - 19:48   |   کد مطلب: 20502
ایران همچنان آمریکا را بزرگ‌ترین دشمن خود می‌داند

به گزارش آوای سیدجال و به نقل از خبرگزاری تسنیم به نقل از مرکز پژوهش‌های تحلیلی نیروی دریایی آمریکا، کارشناسان این اندیشکده بر این باورند که ایران استراتژی خود را حول محور مقابله با آمریکا و اسرائیل تنظیم می‌کند؛ چرا که آمریکا و اسرائیل را سبب همه ناگواری‌هایی می‌داند که مردم منطقه بدان دچار شده‌اند.

در واقع سیاست خارجی تهران، منطق استراتژیک خاص خود را دارد. این سیاست نه توسط عده‌ای انسان نادان، بلکه توسط افرادی صاحب فکر و محاسبه‌گر طراحی می‌شود و بر اساس مطالبات ایران و تصور تهران از آنچه که ایران را تهدید می‌کند، بنیانگذاری می‌شود. اولویت اول تهران، استمرار بقای جمهوری اسلامی بر مدار کنونی آن است. تهران آمریکا را به عنوان تهدیدی موجودیتی می‌بیند و برای مقابله با آن استراتژی را طراحی کرده است که هم بر بازدارندگی و هم بر رقابت در خاورمیانه، تکیه زده است.

نگرانی‌های کلیدی ایران، دستور کار استراتژیک کلی ایران را شکل می‌دهد. از جمله مهمترین نگرانی‌های ایران، بازدارندگی از حملات نظامی آمریکا و اسرائیل است. دوم اینکه ایران می‌خواهد نقش و توان جایگاه خود را به عنوان یک بازیگر پرقدرت منطقه‌ای، بالا ببرد. این هدف رقابت با عربستان سعودی، مهمترین رقیب ایران، در سطوح مختلف را شامل می‌شود و اسباب ایجاد ائتلاف‌های استراتژیک با بازیگران دولتی و غیر دولتی برای تأمین جایگاه منطقه‌ای را فراهم می‌سازد. سوم اینکه ایران می‌خواهد مرزهای خود را تأمین امنیت کرده و علیه فعالیت‌های بین‌مرزی همچون شورش‌های قومی قبیله‌ای و فرقه‌ای مبارزه کند. در نهایت اینکه ایران می‌کوشد اقتصاد خود را هر چه بیشتر با همسایگان خود مرتبط سازد تا از این طریق هم اهمیت ایفای نقش اقتصادی خود در منطقه را بالا ببرد و هم از فشارهای غربی بر اقتصاد خود بکاهد.

ایران برای رسیدن به این اهداف، فعالیت‌های مختلفی را در دستور کار قرار داده است. اصلی‌ترین فعالیت‌های استراتژیک ایران را می‌توان در پنج حوزه تقسیم بندی کرد:

1) توسعه نظامی و پیشرفت برنامه هسته‌ای؛
2) ایجاد ائتلاف‌ و همکاری‌های سیاسی؛
3) عملیات‌های مخفی؛
4) عملیات‌های مذهبی، فرهنگی و اطلاعاتی؛ و
5) فعالیت‌های تجاری و اقتصادی.

در ادامه به این مسئله خواهیم پرداخت که چگونه فعالیت‌های منطقه‌ای ایران در این حوزه‌ها به نحوی مهندسی می‌شود که اهداف استراتژیکی که در بالا ذکر شد، پیش ببرد. هدف ما این نیست که ارزیابی از نفوذ منطقه‌ای ایران از طریق این تاکتیک‌ها ارائه دهیم بلکه می‌کوشیم ببینیم که چگونه این فعالیت‌ها به ایران کمک می‌کند تا به لحاظ استراتژیک به نگرانی‌های عمده استراتژیک خود واکنش نشان دهد.

عملیات‌های نظامی و برنامه هسته‌ای

از زمان انقلاب سال 1979، یکی از وجوه جهان‌بینی تهران ثابت و بدون تغییر پابرجا مانده است: این عقیده که آمریکا و متحدین آن تهدیدی موجودیتی برای جمهوری اسلامی هستند، چه از طریق قدرت نرم یا خرابکاری‌های داخلی یا از طریق مداخله مسلحانه خارجی. به منظور به حداقل رساندن احتمال گزینه آخر، ایران همواره توانمندی‌های نظامی خود را تقویت می‌کند و استراتژی‌ها خود را به منظور مقابله با آمریکا و تا حد کمتری اسرائیل، طراحی می‌کند. مفهوم بازدارندگی اساساً در تفکر نظامی ایران دیده می‌شود. با توجه به اینکه نیروهای مسلح این کشور نمی‌توانند در جنگ متعارف رقابت «پایا پایی» با ارتش آمریکا داشته باشد، ایران استراتژی نامتقارنی را توسعه می‌دهد که بر اساس توانمندی‌های ایران از یک سو ـ توانایی حجم انبوه نیروها در مناطق عملیاتی، ذخیره بالای نیروی انسانی، زمان کوتاه برای بسیج نیروها و خطوط ارتباطاتی ـ و ضعف‌های آمریکا از سوی دیگر ـ پرهیز واشنگتن از ریسک کردن و وابستگی آن به شرکای منطقه‌ای برای ایجاد پایگاه و دسترس ـ متمرکز شده است.

هدف اصلی ایران در استراتژی نظامی آن است که از حمله آمریکا بازدارندگی کند. با این حال، در صورتی که این استراتژی شکست خورد و آمریکا حمله کرد، ایران خود را به نحوی مستقر ساخته است که بتواند به چند طریق به این حمله واکنش نشان دهد. برای مثال، ارتش ایران می‌تواند نیروهای پیشاپیش مستقر شده آمریکا در خلیج فارس را هدف قرار دهد و شکستی روانی وارد سازد که می‌تواند تمایل واشنگتن برای جنگیدن را بکاهد یا توانایی واشنگتن برای تزریق کردن نیروهای بیشتر به صحنه عمیات‌ها را کاهش دهد. ایران همچنین می‌تواند چنین تاکتیک‌های متعارفی را با اشکال مختلف جنگ‌ نامنظم ترکیب کند. تاکتیک‌های چریکی، عملیات‌های نامتمرکز، جنگ میدنی و عملیات‌های قایق‌های تندرو همگی نقشی اصلی در تفکر استراتژیک ایران بازی کرده و می‌توانند علیه آمریکا و دیگر نیروهای معاند، به کار گرفته شوند.

ایران به منظور تقویت استراتژی خود، توانمندی نیروهای نظامی خود در هدف قرار دادن نیروهای پیشاپیش مستقر شده آمریکایی را بالا برده و میزان تهدید علیه متحدین آمریکا، از جمله اسرائیل و برخی کشورهای خلیج فارسی را بالا برده است. نیروهای موشکی و دریایی ایران به طور خاص از این اقدامات متنفع شده‌اند. ایران حداقل 1 میلیارد دلار از سال 2000 تا کنون روی برنامه‌های موشکی خود سرمایه گذاری کرده است. ایران در حال حاضر بزرگترین و متنوع‌ترین ذخیره موشکی بالستیک را در خاورمیانه در اختیار دارد. چندین مورد از موشک‌های بالستیک میانبرد آن، از جمله خانواده موشک‌های بالستیک میان برد شهاب سه که سوخت جامد و سوخت مایع دارند، انواع مختلف موشک‌های دو مرحله‌ای ـ سجیل 2 ـ می‌توانند اسرائیل را هدف قرار دهند. همچنین به نظر می‌رسد که ایران روی یک موشک‌ بالستیک ضد کشتی با عنوان «خلیج فارس» کار می‌کند. هر چند که موشک‌های بالستیک ایران با کلاهک‌های متعارف مسلح شده‌اند و از دقت کافی برخوردار نیستند تا علیه اهداف نظامی دقیق به کار گرفته شوند، اما می‌توانند علیه اهداف بزرگتر صنعتی و زیرساختی به کار گرفته شوند. بیشتر آنها قابل حمل و نقل بوده و کار ردیابی و هدف قرار دادن آنها توسط یک قدرت معاند مانند آمریکا را دشوار می‌سازند.

در حوزه نیروی دریایی، ایران استراتژی ضد ورود/ منطقه ممانعت را در پیش گرفته است که با استفاده از جغرافیای محدود خلیج فارس و سیستم‌های تسلیحاتی پیشرفته و تاکتیک‌ها نامتقارن، شاهرگ انرژی جهان را در معرض تهدید قرار می‌دهد و امکان تحرک نیروهای متعارف دریایی را محدود می‌سازد. ایران به منظور تقویت این استراتژی، تسلیحات و پلت‌فورم‌های چندگانه دریایی، زمینی و هوایی را در هم ادغام کرده است تا یک پدافند چند لایه را ایجاد کند که شبکه‌ای متراکم از تهدیداتی را که به سواحل ایران نزدیک می‌شوند، دفع می‌کند. در یک منازعه، نیروهای دریایی ایران می‌توانند مجموعه‌ای از حملات متمرکز و حجیم را به راه اندازند که در آن موجی از قایق‌های کوچک انفجاری و موشک‌های کروز ضد کشتی به کار گرفته می‌شوند تا دشمنان خود را سرکوب کرده و متفرق سازند. ایران همچنین انبار متراکمی از مین‌هایی را در اختیار دارد که می‌تواند کشتیرانی غیر نظامی را مختل ساخته و نیروهای دشمن را به زود وارد میدان مهلکه کند.

ارتش ایران معمولاً از مانورها، آزمایش‌های تسلیحاتی، سخن‌پراکنی‌ها و استقرار نیرو به عنوان ابزاری برای تبلیغ توانمندی‌های خود و تقویت اعتبار بازدارندگی موشکی و دریایی خود، بهره می‌برد. برای مثال مجموعه مانورهای محمد رسول‌الله (2) ـ رویداد آموزشی مشترک نیمه متداولی که بخش‌های هوایی، زمینی و دریایی دارد ـ معمولاً آزمایش موشک‌های بالستیک و آتشباران دریایی در نزدیکی تنگه هرمز را به نمایش می‌گذارد. خروجی‌های رسانه‌ای ایران هم یکچنین رویداد‌هایی را پوشش می‌دهند که به طور اجتناب ناپذیری گزارش‌های آن در سرویس‌های خبری خارجی نیز منعکس می‌شود. مقامات ایرانی همچنین به طور مستمر اعلان می‌کنند که ایران می‌تواند هر وقت که اراده کند، تنگه هرمز را مسدود نماید. اینکه آیا واقعاً چنین کاری را می‌کنند یا خیر، با در نظر گرفته تأثیر احتمالی بر اقتصاد ایران، جای تردید دارد، مگر آنکه شرایط واقعاً برای ایران حیاتی باشد. با این حال تهدید به انجام یکچنین اقدامی، اعتبار توان بازدارندگی ایران را بالا می‌برد در حالی که همزمان متحدین منطقه‌ای واشنگتن را در مورد اینکه آمریکا به تحریک ایران تمایل پیدا کند، نگران می‌کند.

ایران از توان نظامی خود برای تقویت دستور کار استراتژیک خود به طرق دیگر نیز بهره می‌برد. برای مثال، تصور ایران از خود به عنوان یک قدرت برتر منطقه‌ای به واسطه توانمندی در ابراز قدرت در خارج از مرزها، تقویت می‌شود. در این باره نیروهای موشکی و دریایی ایران باز هم قابل توجه هستند. نیروی دریایی ارتش ایران در سال‌های اخیر در چند مأموریت سطح عالی خارج از منطقه‌ای مشارکت داشته‌اند. هر چند که این مأموریت‌ها به لحاظ تاکتیکی یا عملیاتی اهمیت مشخصی ندارند، اما اساساً به منظور تقویت جایگاه ایران در عرصه منطقه‌ای، طراحی شده‌اند. ایران با «برافراشتن پرچم» خود در گسترده‌ای به بزرگی دریای مدیترانه تا غرب اقیانوس آرام، ایران نشان می‌دهد که می‌تواند در منطقه‌ و در عرصه جهانی با دشمنان خود مقابله کند.

به لحاظ نظری همچنین ایران می‌تواند با استفاده از برنامه هسته‌ای خود، یکی از اهدافی را که در بالا ذکر شد تقویت کند ـ بازدارندگی؛ حتی با نشان دادن اینکه می‌تواند توانمندی میانبرزدن را در خود ایجاد نماید. هرچند که قطعی نیست رهبران ایران تصمیم به تولید سلاح هسته‌ای گرفته‌اند یا خیر، اما به نظر می‌رسد ایران مترصد انجام اقداماتی است که در صورتی که تصمیم برای تولید چنین تسلیحاتی اتخاذ شد، به شدت زمان مورد نیاز برای رسیدن به آنها را کاهش دهد. برای مثال در سال 2009 آژانس به این نتیجه رسید که ایران به اندازه کافی اورانیوم کمتری غنی شده لازم برای ساخت یک بمب را ذخیره کرده است. ایران پیش از این نشان داده است که ابزار پرتاب لازم را در انبار موشک‌های بالستیک خود در اختیار دارند، هر چند که کلاهک هسته‌ای برای یک چنین موشک‌هایی باید همسازی لازم را پیدا کند. جدای از اینکه ایران از چنین سلاحی استفاده می‌کند یا خیر، توانمندی تسلیحاتی هسته‌ای به تنهایی توان بازدارندگی قابل توجهی برای تهران در برابر دشمنان آن، از جمله واشنگتن، ایجاد می‌کند.

بیشتر به نظر می‌رسد که ایران ترجیح می‌دهد هرگز از توانمندی‌های نظامی خود علیه نیروهای آمریکا در خلیج فارس، علیه اسرائیل یا علیه دیگر کشورها، استفاده نکند. اما سرمایه گذاری‌های نظامی ایران ارزش استراتژیک خود را حفظ می‌کنند و گزینه‌ها و توانمندی‌های گسترده‌ای را به این کشور می‌دهند که می‌تواند در واکنش به هرگونه تجاوز نظامی از آنها استفاده کند. به عبارت دیگر، چنین توانمندی‌های نظامی، به استراتژی بازدارندگی کلی ایران در برابر آمریکا و اسرائیل، عنصر نظامی معتبری می‌بخشد.

ائتلاف‌های استراتژیک

به رغم تأکید جمهوری اسلامی بر استقلال، تهران به شدت بر همکاری با دولت‌های منطقه و فرامنطقه‌ای و نیز بازیگران غیر دولتی، ارزش می‌نهد تا بیش از پیش به منافع استراتژیک خود کمک کند. وولکر پرتز بر این باور است که:

«ایران در تعامل با همسایگان مستقیم خود و نیز شرکای مهم بین‌المللی، بسیار عملگراست. سیاست گذاران ایرانی همواره تأکید کرده‌اند که منافع ملی ایران نیازمند ثبات مرزها، روابط حسنه با کشورهای همسایه و روابط مناسب با همه گروه‌های مهم در جوامع چند پاره‌ای چون عراق، است.»

جدای از همسایه‌های مرزی ایران، این کشور روابط خود با قدرت‌هایی همچون روسیه و چین را تقویت می‌کند تا به عنوان سنگری در برابر فشارهای غربی از آنها بهره ببرد و می‌کوشد روابط خود را با قدرت‌های نوظهوری همچون هند و برزیل و دیگر کشورها همچون کره شمالی، سودان و ونزوئلا گسترش دهد تا تصویر خود را در جامعه بین‌المللی تقویت کرده و فرصت بیشتری را برای بخش اقتصادی و صنعتی خود فراهم آورد. ایران می‌کوشد با استفاده از این روابط، منازعه مستمر خود با قدرت‌های غربی بر سر برنامه هسته‌ای را بین‌المللی سازد و تأثیر تحریم‌هایی را که توسط غرب بر این کشور تحمیل شده، کاهش دهد.

روابط منطقه‌ای ایران پیش از هر چیز برای برآورده کردن نگرانی‌های استراتژیک ایران تنظیم می‌شوند؛ به ویژه به منظور مقابله با منافع اسرائیل و آمریکا، بر هم زدن معادلات منطقه‌ای سعودی و تضعیف مناسبات امنیتی آمریکا با متحدین منطقه‌ای خود. برای مثال، تلاش ایران در عرصه «دیپلماسی اقتصادی» منطقه‌ای، یکی از روش‌هایی بوده است که تهران به منظور دور کردن همسایه‌های عرب از آمریکا، به کار بسته است. جدای از این، ایران روابط نزدیکی با سوریه دارد و با بازیگران غیر دولتی همچون حزب‌الله لبنان، با گروه‌های سیاسی عراقی همساز شده است و با حماس روابط خود را برقرار نگاه داشته است تا از آنها به عنوان اهرمی استراتژیک علیه دشمنان ایران و رقبال منطقه‌ای بهره ببرد. ایران با استفاده از سیاست «ائتلاف سازی» و تقویت آن با «ایجاد روابط با دولت‌های دوست و جنبش‌های سیاسی»، می‌کوشد تا تهدید نظامی آمریکا یا اسرائیل را در کوتاه مدت بازدارد و در بلند مدت مانع آن شود که ایفای نقش آمریکا در حیاط خلوت این کشور، نهادینه شود. در این رابطه، مهمترین روابطی که در سیاست ‌گذاری استراتژیک نقش محوری دارند، روابطی هستند که با سوریه و حماس و عراق برقرار شده است.

سوریه، حزب‌الله و حماس

روابط ایران با سوریه و حزب‌الله به لحاظ استراتژیک بسیار ارزشمند و پایدار است. انقلابیون ایران در زمان مبارزات طولانی مدت خود برای سرنگون کردن شاه، با دولت اسد در دمشق و فعالان سیاسی در لبنان، ارتباط گرفتند. انقلاب و متعاقباً جنگ با عراق، منجر به بیگانگی سیاسی ایران هم از قدرت‌های خارجی و هم از دولت‌های عرب منطقه، شد. به جز سوریه‌ای که تحت حاکمیت حافظ اسد قرار داشد که دشمن مشترکی به نام صدام، با ایران داشت. به رغم ایدئولوژی‌های سیاسی متفاوت، سوریه، حیاتی‌ترین متحد ایران در سال‌های جنگ به شمار می‌رفت. هر چند که سوریه و ایران در برخی موارد با هم اختلافاتی پیدا کردند، اما در اواخر دهه 1990 و اوایل دهه 2000، ائتلاف سیاسی این دو تثبیت شد. از آنجا که هر دو کشور سرمایه گذاری کلانی در منازعه فلسطین با اسرائیل کرده‌‌اند و حزب‌الله را به عنوان مهمترین عامل خود در لبنان می‌بینند، تهران و دمشق با همکاری نزدیک هم توانسته‌اند تا با نفوذ اسرائیل و آمریکا در منطقه شامات جلوگیری کنند. ناسازگاری و تنش با دولت بوش، این روابط را تقویت کرد و سبب شد تا جبهه‌ای بسیار متحد‌تر در برابر واشنگتن، شکل دهند.

جدای از منفعت کلانی که اتحاد نزدیک با یک همسایه عرب به دنبال دارد، روابط ایران با سوریه یکی از اهداف استراتژیک تهران، یعنی حمایت از حزب‌الله را محقق می‌سازد. دمشق مسیر اصلی پشتیبانی ایران از حزب‌الله است؛ از انتقال تسلیحات گرفته تا برنامه ریزی، کمک‌های اطلاعاتی و عملیات‌های اطلاعاتی.از طریق سوریه، که شبکه مخفی و گسترده‌ سیاسی در لبنان دارد، ایران توانسته است حزب‌الله را به یکی از بازیگران مستحکم منطقه و قدرتی مسجل در داخل لبنان، تبدیل کند. پیروزی این گروه در جنگ سال 2006 در برابر اسرائیل و متعاقباً مطرح شدن آن به عنوان جنبش سیاسی اصلی در داخل لبنان، به حزب‌الله شهرت یک نیروی سیاسی ـ نظامی را بخشید. ایران نیز در این شهرت سهیم بوده و به یکی از بازیگران خارجی تأثیر گذار بر مسائل مربوط به فلسطین ـ اسرائیل تبدیل شد که اساساً از طریق نواب خود حزب‌الله و به میزان کمتری حماس، بر آن اعمال نفوذ می‌کند.

از طریق حزب‌الله، ایران جایگاه حیاتی در منازعه گسترده‌تر فلسطین ـ اسرائیل، کسب کرده است. هر چند که فعالیت‌های ایران در منطقه شامات باعث افزایش بیگانگی تهران در منطقه و عرصه بین‌المللی شده است، و برنامه هسته‌آی آن را به مسئله‌ای جهانی تبدیل کرده که در شورای امنیت سازمان ملل، آمریکا، اتحادیه اروپا، اسرائیل و شورای همکاری خلیج فارس به شدت موجب نگرانی شده است، اما ایران همچنان در یکی از طولانی‌ترین منازعات منطقه صاحب جایگاه است که این موضوع به شدت واشنگتن را نگران کرده است. به همین دلیل، حزب‌الله یکی از ارزشمند‌ترین سرمایه گذاری‌های استراتژیک ایران و نیز نزدیک‌ترین متحد آن است. حزب‌الله بخشی حیاتی از دستور کار بلند مدت استراتژیک ایران در قبال اسرائیل و آمریکا است.

روابط ایران با حماس، بیشتر برگرفته از روابط مشترکی است که این دو با دمشق دارند. روابط ایران با حماس هرگز به نزدیکی روابط این کشور با حزب‌الله و دمشق نبوده است، اما از رمانی که ایران در دهه 1990 اعمال نفوذ خود در رهبری حماس را آغاز کرد، این گروه به بخشی از تلاش‌های ایران برای بازدارندگی اسرائیل تبدیل شده است. ایران از زمانی که حماس موفق شد انتخابات سال 2006 را با پیروزی پشت سر بگذارد، نقش خود در حمایت از این گروه را افزایش داده و دولتی مجزا در غزه تشکیل داده است. پیروزی حماس باعث کاهش جدی حمایت‌های مالی خارجی از این گروه شد و فعالیت‌های دولت این گروه در غزه، به ایران فرصت داد تا به عنوان حامی مالی اصلی دولت حماس، ایفای نقش کند. ایران همچنین از طریق شبکه‌های انتقالی بسیار پیچیده، این گروه را مسلح می‌کند. پیش از جنگ داخلی سوریه، روابط ایران ـ حماس رو به رشد بود و با استفاده از این روابط، ایران می‌توانست اوضاع در غزه را تحت تأثیر قرار دهد. این به استراتژی بازدارندگی ایران علیه اسرائیل کمک شایانی می‌کرد و رد پای ایران در نوار غزه و سرزمین‌های اشغالی را هر چه پررنگ‌تر ساخت.

عراق

سرنگون شدن صدام به شدت چشم انداز استراتژیک در خاورمیانه را تغییر داد. برای ایران، عراق از یک دشمن بسیار سرسخت به یک فرصت برای گسترش رد پای منطقه‌ای ایران و مقابله هر چه گسترده‌تر با منافع آمریکا، تبدیل شد. به دلیل نزدیکی جغرافیایی این دو و ارتباطات بلند مدت با احزاب مخالف عراقی، تهران در بهترین موضع برای استفاده از این موقعیت قرار گرفته است. پیش از انقلاب، بسیاری از روحانیون ایرانی زمانی را برای مطالعه و تدریس در نجف می‌گذراندند. آیت‌الله خمینی بخشی از سال‌های تبعید خود را در عراق گذراند و شماری از همراهان اصلی وی، از جمله اکبر هاشمی رفسنجانی، با وی همراهی می‌کردند. پس از انقلاب، شبکه روحانیونی که در نجف، میان ایران و عراق ایجاد شده بود به همراه روحانیت لبنان، به مکانیسمی تبدیل شده که از طریق آن تهران قادر بود تا از سازمان‌های سیاسی شیعه نامتقارن در خارج از ایران، پشتیبانی کند.

سرکوب شیعیان عراق به دست صدام و جنگ رژیم بعثی با ایران، فضایی را برای تهران فراهم آورد که در آن روابط خود را با گروه‌های شیعی در عراق تقویت کرد. ایران به حزب الدعوه عراق کمک کرد و برخی از رهبران تبعیدی آن از جمله نوری المالکی، نخست وزیر کنونی عراق را در خاک خود پذیرا بود؛ مالکی پیش از آنکه به سوریه برود، چند سال در ایران ساکن بود. آن بخش از رهبری حزب‌ الدعوه که با ایدئولوژی آیت‌الله خمینی همراه بود، شورای عالی انقلاب اسلامی در عراق را تشکیل داد که آیت‌الله خمینی را به عنوان رهبر عالی (فقیه) خود پذیرفت. شاخه مسلح شورای عالی انقلاب اسلامی در عراق، یعنی سپاه بدر توسط سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایران ایجاد و تجهیز و تربیت شد و در ساختار کاملاً عراقی این سازمان تا سال 2003 فعال بود.

سرنگونی صدام به گروه‌های اپوزیسیون شیعه عراقی این امکان را داد تا پس از دهه 1980 برای اولین بار به عراق بازگردند. با توجه به آنکه شورای عالی انقلاب اسلامی در عراق و سپاه بدر برای دو دهه در ایران مستقر بود، ایران دسترسی بسیار مناسبی به پارادایم سیاسی جدید در عراق به دست آورد. این سازمان‌ها (که نام خود را به شورای عالی اسلامی عراق و سازمان بدر تغییر داد) به مهمترین اهرم نفوذ ایران در عراق تبدیل شده و تهران را قادر ساخت تا دسترسی عمیقی در حکومت و نیروهای امنیتی عراق پیدا کند.

ایران هر چند که روابط جدی با احزاب سیاسی وابسته به شورای عالی و بدر دارد، با این حال تلاش می‌کند تا منطقه نفوذ خود را در اوضاع سیاسی داخلی عراق گسترش دهد. ایران چندی است که روابط جدی با جلال طالبانی برقرار کرده است؛ طالبانی رهبر اتحادیه وطن‌پرستان کردستان است. این روابط به ایران امکان ارتباطی جدی با کرد‌های شمال عراق می‌دهد. تهران با به کار گرفتن نیروهای قدس سپاه پاسداران و سازمان‌های اطلاعاتی خود، حامی اصلی گروه‌های مسلح مشخصی از جمله تیپ‌های مسلح حزب‌الله به شمار می‌رود و نیز شماری از عناصر شبهه نظامی در داخل شبکه مقتدی صدر را پشتیبانی می‌کند. خود مقتدی صدر، با تهران مرتبط است و برای تکمیل تحصیلات حوزوی خود به قم نقل مکان کرده است.

مشخص نیست که ارتباطات ایران با این گروه‌های مختلف تا چه حد ایران را قادر می‌سازد بر تصمیم سازی در سطح دولتی نفوذ داشته باشد؛ با این حال، اعمال نفوذ ایران از طریق نواب عراقی خود در جریان حمله آمریکا به عراق، تقریباً ثابت شده است. ایران با استفاده از دسترسی‌های خود در عراق دستور کار استراتژیک خود را در این کشور پیش می‌برد که اساساً در راستای اهداف زیر است: ایذای نیروهای آمریکایی از طریق نیروهای شیعی؛ تسهیل گسترش فعالیت‌های تجاری ایران، سرمایه گذاری‌های تجاری و فعالیت‌های زیارتی به ویژه در شهرهای نجف و کربلا؛ از میان بردن امکان عقد توافقنامه میان واشنگتن و بغداد به منظور استقرار بلند مدت نیروهای آمریکایی؛ و تأمین امنیت مرزهای ایران. با توجه به شبکه پیچیده‌ای از عوامل نفوذی و روابط مستحکم با بخش گسترده‌ای از متحدین شیعه و کرد، سرمایه گذاری ایران در عراق، تهران را قادر ساخت تا کشوری را که زمانی دشمن آن بود به یکی از شرکای کلیدی خود در منطقه تبدیل کند. موفقیت تهران در ارتباط گیری با شرکای شیعی نه تنها باعث تأمین منافعی مشخص در عراق شد بلکه به تهران کمک کرد تا رقبای عرب خود، از جمله عربستان سعودی را از نفوذ در این کشور مهم منطقه، بازدارد.

مذهب، فرهنگ و عملیات‌های اطلاعاتی

جمهوری اسلامی برای گسترش ایدئولوژی خود و ارائه تصویری مثبت از خود در خاورمیانه و فراتر از آن، فعالیت‌های فرهنگی، آموزشی و مذهبی مختلف و گسترده‌ای را ترتیب داده است. هدف از این فعالیت‌ها این بوده است که تمایل به ایران در میان جمعیت‌های منتخب خارج از مرزهای کشور بالا رود، رقبا و دشمنان ایران در عرصه اطلاعاتی شکست بخورند و جایگاه جمهوری اسلامی به عنوان رهبر منطقه، تثبیت شود. هر چند که لحن سخن پراکنی‌های جمهوری اسلامی پس از نخستین روزهای انقلاب تلطیف شده است، اما طرح اصلی و محتوای مبنایی آن کم و بیش دست نخورده باقی مانده است: دشمنی با آمریکا، اسرائیل و رژیم‌های «مرتجع» عربی؛ همنوایی با اهداف محبوب منطقه‌ای و اسلامی، به ویژه هدف مردم فلسطین در منازعه خود با اسرائیل؛ و تخریب نظم کنونی در منطقه و عرصه بین‌الملل. گفتمان رسمی ایران اسلام‌گرا بوده و از تکیه صرفاً بر وجوه شیعی یا فارسی جمهوری اسلامی و ایدئولوژی آن، خودداری می‌کند.

دولت ایران ابزارهای مختلفی را برای پشتیبانی از فعالیت‌های دیپلماسی عمومی خود به کار می‌بندد. می‌توان گفت مهمترین این ابزارها خروجی‌های رسانه‌ای خارجی زبان آن هستند، که مهمترین آنها سازمان صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران است. صدا و سیما در بخش بین‌المللی خود به عنوان آژانس هماهنگ کننده رسانه‌های ایران فعالیت می‌کند و خطوط رسمی را برای محتوا و توزیع رسانه‌ای، مشخص می‌سازد. این سازمان بر چندین شبکه تلویزیونی ماهواره‌ای عرب زبان، از جمله العالم، کانال خبری عرب زبانی که در تهران، بیروت و بغداد، دفتر دارد؛ جام‌جم، یک شبکه فرهنگی؛ و الکوثر، کانالی که اسلام شیعی را ترویج می‌کند، کنترل دارد. صدا و سیما همچنین چندین شبکه رادیویی موج کوتاه عربی زبان را هدایت می‌کند. ایران همچنین می‌کوشد با استفاده از ابزارهای اینترنتی نیز اطلاعات مطلوب خود را توزیع کرده و مردم منطقه را هدف قرار دهد، هر چند که این تلاش‌های جمهوری اسلامی بسیار نامتمرکزتر از فعالیت‌های رسانه‌ای آن است. بیشتر رهبران ارشد ایرانی، وب‌سایت‌های خاص خود را داشته و بسیاری از این وب‌سایت‌ها، صفحات عربی هم دارند.

فعالیت‌های فرهنگی خارج از مرزهای ایران توسط سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی نظارت و هدایت می‌شود؛ این سازمان یکی از شاخه‌های وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی است. سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی، بازوی غیر رسمی دیپلماسی فرهنگی دولت ایران است. این سازمان مراکز فرهنگی و آموزشی بسیاری را در بسیاری از پایتخت‌های کشورهای منطقه، در محل استقرار سفارتخانه‌های ایران، اداره می‌کند. همچنین نمایشگاه‌های کتاب و رویداد‌ها فرهنگی بسیاری را برگزار می‌کند. سازمان فرهنگ و ارتباطات همچنین مسئول گفتمان میان مذهبی و جذب افراد مختلف به دین اسلام است.

در مجموع تلاش‌های ایران برای ورود به دیپلماسی عمومی، موفقیت‌هایی چند به همراه داشته است. اما این واقعیت که ایران، کشوری با جمعیت فارس غالباً شیعه در یک منطقه عرب غالبا سنی، با مشکلات عدیده‌ای برای انجام فعالیت‌هایی از این دست روبه‌رو است. رشد فرقه‌گرایی، که بیشتر ناشی از منازعات در سوریه، عراق و بحرین است، به نوبه خود بر فعالیت‌های ایران تأثیر منفی گذاشته است.

تجارت منطقه‌ای

ایران کشوری پهناور و بهرمند از ذخایر گسترده نفتی و گازی است. ایران نیز شبیه به همسایه‌های خود در خلیج فارس، اساساً بر عواید حاصل از این منابع تکیه زده است تا فعالیت‌های استراتژیک خود را پیش ببرد. با این حال، بر خلاف این همسایه‌ها، تحریم‌های بین‌المللی، جمعیت بسیار و مشکلات داخلی، بهرمندی ایران از این منافع را محدود کرده و در نتیجه ظرفیت استراتژیک آنها را تضعیف کرده است.

تجارت منطقه‌ای یکی از حوزه‌هایی است که ایران می‌کوشد با استفاده از منابع اقتصادی خود، به اهداف استراتژیک دست پیدا کند. ایران توافقنامه‌های دوجانبه قانونی را منعقد کرده و به دنبال فرصت‌های تجاری است تا ارتباط اقتصادی خود را با کشورهای همسایه تقویت کند و از این طریق مانع ریشه دواندن رویکرد حمایت از آمریکا یا معاندت با ایران، در منطقه شود. تهران می‌کوشد تا کشورهای عربی تمایل کمتری به برنامه‌های تحت حمایت واشنگتن علیه ایران نشان دهند (از جمله تحریم‌ها) و تلاش دارد تا خود را به عنوان شریک تجاری بسیار با ارزشی جلوه دهد.

در مجموع تعاملات گسترده کشورهای حاشیه خلیج فارس با آمریکا و با در نظر گرفتن روابط امنیتی این کشورها با آمریکا و به طور کلی غرب، ایران نتوانسته است کامیابی چندانی در برقراری روابط تجاری با این کشورها حاصل کند. لذا نفوذ اقتصادی و تجاری ایران در این کشورها تقریباً نزدیک به صفر است و تأثیر چندانی بر امور داخلی این کشورها ندارد.