به گزارش آوای سیدجمال، کم کم ظهر عاشورا به پایان می رسد و به غروب نزدیک می شویم، خیمه ها آتش گرفته و حرامیان از هر سو حمله ور شده اند، چادر زینب(س) هرچند سوخته می شود امان کودکان و اما رقیه(س) سراسیمه با گوش هایی خونین و صورتی نیلگون و تیغ ها در پا به دنبال پدر می گردد.
چقدر شبیه زهرا(س) شده است که در کوچه های مدینه با تنی خونین به دنبال ولی، خود را بر روی زمین می کشاند، آنجا در کوچه های ظلمت، حسین(ع) رد خون مادر را دنبال کرد تا صورت نیلگون و پهلوی شکسته اش را نبیند و #رد_خون ماند تا مسجد کوفه که از فرقی شکافته بیرون زد و بعد از جگر سوخته حسن(ع).
و کمی بعد در دشت نینوا، این رقیه(س) بود که به دنبال #رد_خون پدر رفت، خونی که بر روی زمین نبود! نه نبود! در آسمان بود و بر روی نیزه قرآن می خواند…
و امروز #رد_خون دخترک یمنی بر روی زمین با دلهایمان چه می کند و چه غیرتی دارد برادری که نمی خواهد پیکر خواهرش به دست حرامیان سعودی برسد.
خواهر است دیگر مهربان، دلسوز به دنبال آب رفته بود اما تشنه لب دست در دست آسمان رفت و رفت، آرام و تشنه تر برادری که او را بر روی زمین می کشاند…
#رد_خون، قلب هایمان را پاره پاره کرده و جگرمان را آتش زده، چه رمز و رازی است بین #رد_خون در قرن ها مظلومیت شیعه و چه زیبا گفت شاعر؛ “شیعه یعنی یک بیابان بی کسی….”
و ما منتظریم، قرن هاست که منتظریم که منتقم این خون ها بیاید تا دیگر #رد_خون مظلومی بر روی زمین نماند… آجرک الله یا صاحب الزمان(عج)
انتهای پیام/