به گزارش آوای سیدجمال، جامعه وقتی در خرداد ۷۶ به خاتمی رأی داد، تصورش ایجاد تحول در کلیت جامعه و بازگشت به سمت ارزشهای اولیه انقلاب و پشت کردن به تغییرات غیر مقبول هاشمی رفسنجانی بود، ولیکن سران اصلاحات بهعمد یا به سهو، توقعات جامعه را بد تفسیر کرده و به سمت مفاهیمی گرایش پیدا کردند که پسند کلی جامعه نبود و بهجز معدودی از افراد اصولاً آن مقولات نظری در آن مقطع با انتظارات تولیدشده همخوانی نداشت.
برای همین بهمحض آنکه در ۸۴ نسیم تحول موردنظر را از رفتار و گفتار آن روز احمدینژاد استشمام کردند، برای دومین بار دیدگاههای هاشمی را پس زدند و دولتهای نهم و دهم را بر سرکار آوردند.
اکنون نیز شاهد آن هستیم که مجموع دولتهای یازدهم و دوازدهم، نتوانستند نه در گفتمان و نه در عملکرد مطابق سطح عمومی جامعه حرکت کنند و توقعات برآورده نشد.
در نتیجه چون در حال حاضر برای سران اصلاحات اعم از طیف کارگزارانی، مشارکتی، اعتدالی و ... واضح گشته که مجموع جریان اصلاحات نتوانسته طی ادوار گذشته توقعات را برآورده نماید تا حدی که سبد رأی متعلق به جامعه خود را نیز ازدستداده و یا اینکه لااقل انگیزهای برای حمایت بیشائبه و پرنشاط اصلاحطلبان از ایشان باقی نمانده است.
و با این تفاصبل دست سران اصلاحات در هر زمینهای خالی از عملکرد مقبول و قابلعرضه است، و از منظر ایشان تنها راه باقیمانده هوچی گری، سیاه نمایی، تحریف، تخریب و سوءاستفاده از عملکرد جریان رقیب است تا بلکه بتوانند کورسوی امیدی برای خود در انتخابات ۱۴۰۰ تولید نمایند.
از طرف دیگر همانگونه که بارها عنوان شده، جبهه انقلاب در این مقطع حساس که هنوز نتیجه انتخابات مشخص نشده، نبایستی قبل از قطعی شدن پیروزی و سرکار آمدن دولت متبوع و مقبول آحاد جامعه، خود را پیروز پنداشته و به دنبال سهم خواهی باشد، زیرا عبور از این برهه بسیار تعیینکننده تنها با وحدت، یکدلی و پرهیز از تفرقهافکنی میسر خواهد شد.
جریان رقیب، بخشی از همت خود را مصروف این قضیه کرده است تا گزینههایی را بهعنوان کاندیدای جبهه انقلاب معرفی کند تا بلکه عملاً در درون جبهه انقلاب، بر سر موضوع آمدن و یا نیامدن یک کاندیدا مناقشه صورت بگیرد تا اینکه جبهه اصلاحات بتواند بر این مناقشات و گسلهای تولیدشده سوار شده و بخشی از انتظاراتش را برآورده نماید.
جبهه انقلاب بایستی به این اصل اساسی توجه داشته باشد که آحاد جامعه ضمن تقید و تعهد به ارزشهای دینی و ملی خود توقع دارند، مدیران جامعه از نظریهپردازیها گذر کرده و در عمل کارایی و کارآمدی را محقق سازند و شرایط کلی و انفرادی خانوادههای ایرانی را فارغ از هر سبک و سیاق و سلیقه، متحول کرده و به سمت ترقی و تعالی اجتماعی سوق دهند.
و این امر ممکن نمیشود مگر اینکه تمامی و یا لااقل اکثر ناکارآمدیها احصاء شده مشکلات معین گردد و برای هریک از آن راهکار غیر انتزاعی و عملی معرفی گردد و در درون جبهه انقلاب اراده رفع کمبودها و تحول بنیادی به سمت کارآمدی نظام مشاهده گردد.
در غیر این صورت چنانچه جامعه شادابی را در درون جریان انقلاب احساس نکند و برعکس شاهد تفرقه و چندصدایی در این جبهه باشد، از نشاط لازم خواهد افتاد و همین عوامل در کاهش میزان مشارکت عمومی تأثیر مستقیم خواهد داشت.
هوشنگ نادری
انتهای پیام/ن