به گزارش آوای سیدجمال؛ کره شمالی را در نظر بگیرید که آزمایشگاه متفاوت سلاحهای اتمی و اخیرآ" هیدروژنی را به اجرا در می آورد.
ولیکن غرب در واکنش به این اقدامات فقط به تحرکات چند سیاسی و مختصر مانور مشترک نظامی با همپیمانان خود اکتفا میکند واقدام موثر دیگری انجام نمیدهد یا اینکه نمیتواند انجام دهد دلیل این حرف چه میتواند باشد؟
در مقایسه با پدیده صدام حسین در عراق و نوع اقدام آمریکا با این کشور یا جمهوری اسلامی ایران باید گفت که عراق در یک منطقه کاملا" استراتژیک به لحاظ ژئوپلتیک قرار دارد و کشورهای پیرامون آن را تمام کشورهای اسلامی و امت مسلمان احاطه کردند و حضور آمریکا به بهانه مبارزه با تروریسم یک سیاست طراحی شده بود.
ولیکن کره شمالی از این حساسیت ژئو پولتیکی که برخوردار نبوده و کشورهای محروم کره شمالی را عموما" ممالک دوست و همپیمان آمریکا تشکیل می دهند و آمریکا در منطق مختلفی مانند ژاپن، کره، جنوبی و فیلیپین پایگاههای نظامی دائمی دارد و کره شمالی را در احاطه دارند.
وجود کره شمالی بر اساس تئوری توهم با توطعه و از آن جایی که برای مدلسازی این توهم میبایستی مصداقسازی کنند از این دیدگاه استراتژی غربی لازم و ضروری است.
کره شمالی مانند یک جزیره عمل میکند و این کشور عضوی از هیچ بلوکبندی نیست و حد واندازهای از در عرف دیپلماتیک و جریان سازی دیپلماسی به گونه ای نبوده تا بنیادهای فرهنگی سیاسی اجنماعی و اقصادی مثل لیبرال دموکراسی غرب را تهدید کند.
کره شمالی تنها به لحاظ نظامی تهدید بلقوه برای تمدن لیبرال دموکراسی غرب بود که هیچگاه این تهدید نظامی به منفعل نشده است.
امروزه در گوشه گوشه جهان اقدامات متعدد ترورستی به وقوع بپیوندد و هرکدام به یک گروه و جناح منتسب میگردد؛ ولیکن تا کنون کسی سراغ ندارد که یک اقدام تروریستی به کشورهای کره شمالی منتسب پیدا کند.
این قضیه دو دلیل میتواند داشته باشد:
اول اینکه کره شمالی فقط درونگر است و قصد ورود به حوزههای بین المللی ندارد و تا این نیت را به طرق مختلف عملی کند و حد انتظار این کشور از طریق عدم تعارض دشمنان تامین می شود در نتیجه میتوان ادعا کرد دکترین نظامی کره شمالی تدافعی است نه تهاجم.
دوم اینکه اگر غرب بخشی از فعالیتهای تروریستی را به کره شمالی منتسب کند ناچار خواهد بود که با این کشور وارد کارزار شود و پیامدهای رویارویی را بپذیرد ولیکن بدلایل مختلف از جمله همان دلیل مدل تئوری توهم توطئه نیاز به کره شمالی دارد.
مطلب دیگر اینکه کره شمالی به سبک پادگانی و نظامی اداره میشود کارشناسان عرصه سیاست بین الملل معتقدند در کره شمالی ساختارهای نهاد حکومتی حضور نداشته و بیشتر ماهیت حکومت مدل نظامی شباهت دارد و همین سیستم عملا" کشور را تبدیل به پادگان نظامی کرده است.
با توجه با مطالب بالا روشن است که دکترین تدافعی و سیستم حاکم پادگانی رویکرد درونگرا داشته و درونزایی را دیکته میکند؛ هرچند این مدل در عرف دیپلماتیک پسندیده نیست و کره شمالی را منزوی ساخته است، ولیکن چون سیاستگذاریها در عرصههای مختلف که تواناییهای داخلی مردم محور استقرار یافته است، همین امر باعث شده که در بیرون از کشور اقدامات تحریمی به محاصرهای بلااثر و بی نتیجه باشد.
تبعیت سیسماتیک و قناعت منبعث از روح شرغی و همچنین ابتکال و خود محوری وخود اتکایی بنیاد های اجتماعی کره شمالی را استحمام بخشیده و مانع از آن است که تاثیر عوامل بیرونی بر عوامل درونی به شکل چشم گیری ملاحظه میشود.
اگر از نگاه مدل مدیریت بحران به این روش بنگریم، اعتراف خواهیم کرد که مدیران در کره شمالی در مدیریت فاکتورهای بیرونی که تحت اراده ایشان نبود از طریق استحکام بخشی به فاکتور های درونی موفق عمل کردند.
در سیاست گذاریها و برنامهریزیها اینگونه است که همه عوامل اثرگذار بر یک موضوع در حیطه اختیار و کنترل سیاست گذاران و برنامهریزان قرار ندارد لذا برای مدیریت تاثیر مخرب آن عوامل بر ارتقا و کیفیت برنامهها لازم است که چاره اندیشی کرد.
یک نظام سیاسی مجموعه ای از عرصههای مختلف حیات اجتماعی را در بر میگیرد و پیشرفت یک عرصه برون در نظر گرفتن چگونگی شرایط عرصههای دیگر تقریبا" غیر ممکن است؛
در شرایط فعلی ناگریز از آنیم که بر تاثیر تحریمهای غرب بر وضع فعلی اقتصاد اعتراف کنیم، حال میخواد این تاثیر 20 %باشد و یا بیشتر و یا کمتر؛ در هر صورت آن تحریمها مؤثر بود ولیکن آنچه که اثر آن اقدامات را بسیار بیشتر و بزرگتر از حد واقع نشان داد، اقتصاد بیبرنامه و انفعالی ما بود.
اگر ما به توصیه بزرگان و مخصوصا" فرمایشات مقام معظم رهبری عمل کرده بودیم و یک اقتصاد مردم پایه و درونزا و مقاومتی پیریزی کرده بودیم، میتوانستیم کاملا" موضوع را مدیریت کنیم که اثر واقعی آن تحریمها آنطور نبود که دست به پای اقتصاد ما را محدود کند؛
در این محدودیت در عرصه اقتصادی و سیاست خارجی ما تاثیر گذاشته و بازتاب همان مجدد به درون برگشته و بخشی از فعالیتهای عملی ما را محدود سازد.
هر چند ما همانند کره شمالی نیستیم و نمیتوانیم پادگانی عمل کنیم و یا بین المللها به منطقه قطع رابطه کنیم ولیکن در عوض محصولات فکری فرهنگی انقلاب اسلامی و تئوریهای نظام در عرصههای مختلف با تمدن لیبرال و دموکراسی غرب در تعارض جدی است و غرب به هیچ وجه نمیتواند این مسائل را بپذیرد مگر اینکه یا انقلاب از درون مستحیل نماید و یا اینکه ما دست از انقلاب اسلامی برداریم.
و از آنچه که غرب در هر گروه هدف گذاری فوق ناموفق بوده به دشمنی خود ادامه خواهد داد و برای ما نیز چاره ای نیست جز اینکه برای دفع این دشمنیها چاره اندیشی کنیم.
وقتی در یک جبهه گسترده با دشمن داریم عقل و تدبیر حکم میکند هرگاه در یک بخش احساس ضعف و رخنه بود، نقاط ضعف را یافته و آن را برطرف کنیم.
اقتصاد وابسته، بیمار و بیبرنامه یکی از عمده ضعفهای ماست و لذا بر سیاستگذاران و سیاستسازان واجب است که پایه اقتصاد مقاومتی زمینه امنیت سیاسی اجتماعی انقلاب اسلامی را محقق سازند.
یادداشتی از: هوشنگ نادری
انتهای پیام/ن
دیدگاه شما