به گزارش آوای سیدجمال، علی رستمی در گفتوگو با خبرنگار ما، با یادآوری خاطراتی از انقلاب، ورود امام خمینی(ره) به ایران را در سال 57 همانند رحلتش غیرقابل باور خواند و اظهار کرد: هر دو این واقعه در اوج عزت آن ابرمرد تاریخ اتفاق افتاد.
وی با بیان اینکه آمدن امام(ره) ایران پژمرده را جانی تازه بخشید و رفتنش غیرقابل باور بود، تصریح کرد: رحلت این بزرگمرد تاریخ اسلام، کشور ایران رها شده از ده سال دفاع و مبارزه با دشمن را مبهوت خویش کرد و جانشینی مجاهدی عظیمالشان، تسکین این بُهت بزرگ و غم سنگین بود.
نویسنده کتابهای دفاع مقدس با اشاره به اینکه امام(ره) در تقوا و جهاد میزان بود، اذعان داشت: شخصیت ایشان موجب شده تا همه شخصیتها و مسئولین در سایه او شکل حقیقی به خود بگیرند.
وی افزود: همراهی با او در حدود ۳۰سال مبارزه برای تاریخ و جوانان ملاک است و مهمترین مشخصه جانشین به حق او حضرت آیتالله خامنهای همرکابی و همراهی امام در آن مبارزه و جهاد بزرگ بود.
رستمی ادامه داد: هم جهاد با طاغوت پهلوی و هم دفاع در برابر استکبار جهانی طی ده سال بعد از پیروزی انقلاب و البته که در این امتحان، افراد بزرگی توان و جربزه همیاری با او نداشتند؛ هر چند مدعیاند و میزان گذشته افراد را منکرند. آنان نه گذشتهی خوبی دارند و نه حال قابل قبولی.
وی در ادامه سخنان خود در خاطره ای از انقلاب گفت: بعد از وقایع قم و تبریز و کشتار وحشیانه مردم توسط رژیم شاه، اعلامیهی عزای ملی و تحریم عید و جشن سال نو را خواندم؛ اعلامیه را برادرانم علیحیدر و علیاصغر از تهران آورده بودند. اعلامیه با امضای علامه یحیی نوری بود.
اواخر اسفند ۱۳۵۶ بود من دانشآموز دوم راهنمایی و شهید علیاکبر دانشآموز اول دبیرستان بود که آن سال من و علیاکبر برای ساختن ترقههای دستی هر یک ۵۰ ریال زرنیخ خریده بودیم. بقیه بچههای محله هم کم و بیش با خرید زرنیخ آماده استقبال از چهارشنبه سوری و آتشبازیهای شب عید بودند.
بعدازظهر قبل از چهارشنبه سوری علیاکبر زرنیخ خود را که داخل پاکتی کاغذی بود برداشت و به من هم گفت تو هم زرنیخت را بیاور. تعجب کردم که چهمیخواهد بکند.
همه بر و بچههای محله را جمع کرده و بعد شروع به صحبت پیرامون قیام مردم قم و تبریز بر علیه شاه کرد و حسابی دل بچهها را به درد آورد و آنگاه اعلامیه عزای ملی در روز عید را برای آنان قرائت کرد و گفت امسال عید نداریم و هر کسی عید بگیرد در خون بیگناهان شریک شاه است!
آنگاه من پرسیدم خوب زرنیخها چی؟ ترقه سازی چی؟ ؛ علیاکبر در مقابل چشمان حدود ده نوجوان مثل خودش، پاکت زرنیخ را آرام آرام در جوی آب کوچه ریخت و آنگاه من هم به تبعیت او زرنیخ خود را روانهی جوی آب کردم.
هر چند برایم سخت بود ولی با این کار ما حس انقلابی را در خود احساس میکردیم؛ آن سال با تعطیل کردن گردش عید، همه از فجایع قم و تبریز آگاه شدند.
انتهای پیام/ن
دیدگاه شما