به گزارش آوای سیدجمال به نقل از تبیان؛ با اینکه زینب کبری علیها السلام را الگو می دانیم، قبل از اینکه جهت نگاه خود را درباره زندگی این بانو تعیین کنیم نمی توانیم از ایشان و هیچ کس دیگر الگو بگیریم. به عنوان مثال، آیا می توانیم از رسول خدا صلی الله علیه و آله که الگوی تام و تمام انسانی است از هر جهتی الگو بگیریم؟ مثلا با اطرافیان خود به زبان عربی صحبت کنیم؟ شغلهایی مثل چوپانی و بازرگانی را انتخاب کنیم و ازدواج دخترمان تنها با پسرعمویمان باشد؟
مسلما الگو گرفتن از پیامبر صلی الله علیه و آله نیز مانند همه کارهای دینی نیاز به تفکر و فهم دارد. زندگی حضرت زینب علیها السلام نیز اینگونه است. به هر اندازه که جهت های درست فکری داشته باشیم می توانیم از زندگی بزرگان برای زندگی خودمان فایده چینی کنیم.
آن بانو در دورانهای پرتلاطمی از تاریخ می زیست. در کودکی خود پیامبر گرامی صلی الله علیه و آله را دید و در همان اوقات شاهد کنار نهاده شدن پدرش بود که شایستگی او بر همه مسلمانان از واضحات بود. مرگ مظلومانه مادر را دید و سالهای غریبی پدر را. می دانیم که با عبدالله بن جعفر یعنی پسرعمویش ازدواج کرد. شوهرش شخصیت شناخته شده ای در اقتصاد آن دوران به شمار می رفت و نیز فرزند شهید معروف بنی هاشم، جعفر طیار بود. وقایعی که برای پدر و برادران ایشان رخ داد نیز ما را در شناخت دوران زندگی آن بانو کمک می کند اما از جزئیات زندگی خود ایشان اطلاع زیادی نداریم.
اگر بخواهیم زندگینامه حضرت زینب علیها السلام را از لابلای کتابها پیگیری کنیم و در یک کتاب مستقل بنویسیم، حجم زیادی نخواهد داشت. کتابهایی که درباره آن بانو نوشته شده بیشتر صفحات خود را به واقعه کربلا و نقش حضرت زینب علیها السلام در وقایع مابعد آن اختصاص می دهد. به عبارت دیگر، از زندگی آن حضرت در کودکی و نوجوانی و ازدواج و فرزندان و نقش ایشان در وقایع اجتماعی عصر ایشان اطلاعات زیادی در دست نداریم. با این حال یک دلیل روشنی داریم که حضرت زینب علیها السلام می تواند در صدر الگوهای بانوان ما قرار داشته باشد.
حضرت زینب علیها السلام الگوی بانوانی است که از زن بودن خود ناراضی نیستند و از جنسیت خود هیچ حقارتی احساس نمی کنند. او با تمام وجود درک می کرد که خدا کار اشتباهی نمی کند و در تعیین جنسیت انسان ظالم نیست. بنابراین زن بودن عیبی نیست که زنان لازم باشد با کارهای عجیب و غریب آن را بپوشانند. زن بودن نقصی نیست که زنان با انجام کارها و تفکرات مردانه لازم باشد آن را عوض کنند. زن انسان است اما نه به همان شکل مرد.
در تفکر زینبی، زن برای خود شخصیت و هویت مستقل دارد، یعنی برای انسان بودن نیاز نیست کارهای مردانه کند، تفکرات مردانه داشته باشد و در لباس و طرز تکلم و شغل، خود را به مردان شبیه کند.
شایسته است که درباره زندگی حضرت زینب علیها السلام قدری بیشتر تفکر کنیم. ایشان هم مثل بقیه مردم زندگی می کرده اند ولی تا قبل از کربلاء هیچ اثر و نشانه خاصی از دوران زندگی خود بجای نگذاشتند که امروزه بتوانیم از آن در نوشتن زندگینامه شان استفاده کنیم. به عبارت دیگر هر چه درباره شجاعت و سخنوری و مقاومت حضرت زینب علیها السلام بعد ازکربلا شنیده ایم را باید یک گوهر درونی بدانیم که در طول زندگی ایشان وجود داشته اما آن بانو نیازی به افشا و عرضه کردن آن نمی دیده است. حضرت زینب علیها السلام از این جهت نیز الگوست.
زینب علیها السلام الگوی زنان و مردانی است که پر از صفات کمالی انسانی هستند اما محتاج نگاه مردم نیستند.
زینب علیها السلام الگوی زنان و مردانی است که اگر وظیفه دینی نداشته باشند، علم و شجاعت و سخنوری و قدرتهای خود را به رخ دیگران نمی کشند.
زینب علیها السلام الگوی زنان و مردانی است که برای دیده شدن و شنیده شدن، عمر و جان خود را صرف نمی کنند و از گمنامی نمی هراسند.
زینب علیها السلام الگوی زنان و مردانی است که از گمنامی نمی هراسند؛ حتی اگر از معروفان زمان خود هم پرمایه تر باشند.
به زندگی حضرت زینب علیها السلام نگاه کنید. امکانات فراوانی برای مطرح شدن داشت. سخنوری و شجاعت و نوه پیامبر صلی الله علیه و آله و دختر خلیفه بودن و تجربیات زندگی. ایشان می توانست از امکانات خود برای ابراز وجود استفاده کند اما زندگی حضرت زینب علیها السلام اهداف مخصوص به خود را دارد.
در تفکر زینبی، هدف زندگی عرضه کردن هنرها و تفکرات و توانمندیها نیست. لازم نیست مشهور شویم بلکه لازم است که در جایگاه انسانی خود قرار داشته باشیم حتی اگر "معمولی" به نظر برسیم. محبت حضرت زینب علیها السلام به ما می فهماند که "خاص بودن" و "متمایز بودن" جزو نیازهایی است که به راحتی به انحراف کشانده می شود. زندگی زینبی ما را "خاص خاصها " و "متمایز متمایزها " می کند. هر کس با ایمان به خدا و عمل به دین "خاص خاصها" می شود و برای خود تبدیل به شخصی منحصر به فرد می شود حتی اگر در چشم مردم "معمولی و گمنام" باشد.
زندگی زینبی ما را محتاج قرص اعصاب و کلاسهای یوگا و گدایی آرامش نمی کند. آرامش از درون خودمان می جوشد.
زندگی زینبی یعنی بهره مند شدن از همه خوبیها و امکانات و کمالات انسان، البته با رعایت ظرفیتها و در چارچوب بندگی خدا و رها بودن از نیاز شهرت.
آنانی که در راه رضای خدا به کسب دانش و تقوا و مهارت و تجربیات اخلاقی و محاسبه نفس می پردازند ممکن است عمری را در گمنامی بگذرانند اما در وقت مناسب که خدا راضی است، اندوخته های خود را به کار می گیرند و مطالعه زندگی حضرت زینب علیها السلام از این جهت نیز نویدبخش است زیرا در نزدیکیهای شهادت برادر، نیروی مضاعفی یافت و خدا او را در صبر و استقامت و شجاعت و پرستاری کاروان یاری کرد. آن بانو، این نیروی الهی را از سوی برادر عزیزش دریافت کرد: "خواهرم! مبادا شیطان حلم تو را ببرد...".(لهوف، ص82)
ما نیز بندگان خداییم و مریدان آن بزرگزاد. اگر راستای زندگی خود را رضایت خدا و انجام وظایف بندگی قرار دهیم و از اینکه در جامعه به معروفیت خاصی نرسیم، احساس رنج به خود راه ندهیم امید خواهیم داشت که در لحظه های سرنوشت ساز زندگی مان خدا به فریاد رسد و ما در انجام وظیفه بندگی یاری کند.
انتهای پیام/ن
دیدگاه شما