رفتن به محتوای اصلی
صفحه اصلی
پیوندها
آرشیو
Rss
تماس با ما
درباره ما
پنجشنبه 24 آبان 1403
نمایش 1 - 1 از 1
رمانی که آخرش را همه میدانند/ نامیرا؛ عاشقانهای از کربلا
خواست برود. لختی مکث کرد و دوباره رو به عبدالله برگشت و گفت: «و اما من! هرگز برای امام خویش تکلیف معین نمی کنم، که تکلیف خود را از حسین می پرسم؛ و من حسین را نه فقط برای خلافت که برای هدایت می خواهم. 07/29/1394 - 22:28