به گزارش آوای سیدجمال، به نقل از نافع، فرحناز رسولی اظهار کرد: اگر بخواهم شهیدسعید قهاریسعید را بهتر بشناسیم باید تحمل مبارزه بیامان او را از قلهها و کوهها و درههای مریوان، جوانرود و پاوه، اشنویه، سقز، مهاباد، پیرانشهر و نقده جستجو کرد تا به این رمز و راز دست یافت.
وی با بیان اینکه نمره شهیدقهاریسعید از نظر اخلاقی و عبادی 20 بود گفت: ایشان فردی آرام، متین، صبور و بااخلاق بود و همین ویژگیها از او فرماندهای شجاع و ایثارگر ساخته بود که هیچ ترسی جز خدا نداشت.
همسر شهید قهاریسعید با بیان اینکه با شروع جنگ تحمیلی نبرد خود را در دو جبهه آغاز کرد عنوان کرد: حاج سعید در پیروزی رزمندگان اسلام در منطقه کردستان نقش عظیمی داشت و با ذکاوت، مهارت و مدیریت بسیارش عملیاتها را به بهترین شکل ممکن طراحی و اداره میکرد.
وی با بیان اینکه با شروع جنگ تحمیلی از رزمندگان و فرماندهان پیشتاز جهاد در مناطق کردستان و آذربایجان بود یادآور شد: با حضور موثر خود در نبردهای موفق رزمندگان اسلام در کردستان، آذربایجان و جنوب و در آزادسازی شهرها، محورها و مرز نقشی اساسی داشت.
رسولی خاطرنشان کرد: ایشان در آزادسازی شهر مرزی پاوه در استان کرمانشاه از لوث ضد انقلاب با وجود شرایط خاص آن زمان با ایمانی راسخ و عزمی جزم به همراه شهید چمران و سایر رزمندگان اسلام سرافرازانه عمل کرد.
وی با بیان اینکه شهیدقهاری سعید با صلابت به عنوان فرماندهای پیشتاز به پاکسازی منطقه پرداخت گفت: ایشان با سرعت برای تعلیم حاکمیت انقلاب اسلامی در کردستان سر و جانش را در طبق اخلاص گذاشت.
اگر تقصیری داشت عذرخواهی میکرد
همسر شهید قهاریسعید با اشاره به اینکه یادم نمیآید طی 22 سال زندگی مشترک از مشکلات و ناراحتیهای محل کار چیزی گفته باشد و یا آنها را به داخل منزل بیاورد تصریح کرد: حتی اگر سوالی میکردم چرا ناراحتی؟ به آرامی پاسخ میداد کمی استراحت کنم سرحال میشوم.
وی ادامه داد: یشان همیشه همراهم بود و دلداریام میداد؛ از هیچ کمک و حمایتی دریغ نمیکرد حتی اگر تقصیری هم داشت عذرخواهی میکرد و در این زمینه اصلاً غروری بر کسی نداشت و میگفت دین گفته که باید در خانواده خوشبرخورد باشیم.
رسولی با بیان اینکه برخی از دوستانش، شهید قهاری را مسیح دوم کردستان نام نهاده بودند گفت: ایشان بعد از شهید بروجردی از کسانی بود که عملیاتهای پارتیزانی با احزاب کردی در کردستان را میدانست و دائم با آنها درگیر بود.
وی با بیان اینکه شهیدقهاری سعید یک نظامی به تمام معنا بود افزود: از همان اوایل جنگ به خاطر قدرت نظامی بالا و شجاعت بیبدیل خود، شهید بروجردی ایشان را برای خدمت در کردستان فراخوان کرد.
همسر شهید قهاریسعید یادآور شد: از روز اول برایم زندگی با یک پاسدار پذیرفته شده بودم و میدانستم چه سختیها و مشکلاتی را دارد از این رو در زندگی مشترک همه را با جان و دل پذیرفتم.
وی با بیان اینکه همین روحیه باعث شد سختیها برایم آسان شود گفت: هر زمان شهید قهاریسعید به شهر و یا منطقهای از کشور ماموریت داشت بلافاصله در اولین فرصت وسایل مورد نیاز را جمعآوری میکردم و دوشادوش همسرم بود، این موضوع برایم خوشایند بود و در این رابطه کوچکترین ناراحتی نداشتم.
ترسی از جز خدا نداشت
رسولی گفت: از روزی که به عقد هم درآمدیم تا 22 سال زندگی مشترک هر بار منتظر شهادت ایشان بودم زیرا هر زمان نیاز بود خود را به خطر میانداخت و ترسی هم از کسی جز خدا نداشت.
وی با اشاره به اینکه همیشه خود را سرباز خاکی ولایت میدانست و این عنوان را پایین برگههای خود درج میکرد تصریح کرد: یک سال قبل از شهادت ایشان نشانههایی را میدیدم که باورم شده بود که میخواهد شهید شود و این موضوع را با عمل و رفتار خود به ما اثبات کرد.
همسر شهید قهاریسعید گفت: سردار قهاریسعید از کسانی بود که اقدام به برگزاری 4 هزار شهید استان یزد کرد و در همان کنگره که در تاریخ 4 اسفندماه 84 برگزار شد شهادت خود را از شهدا طلب کرد.
وی خاطرنشان کرد: حاجی مزد اخلاص خود را از خدا و شهدا گرفت و دقیقاً سال بعد در تاریخ چهارم اسفند 85، عملیات منطقه جهنمدره در مبارزه با کروهگ تروریستی پژاک به اتفاق جمعی از همرزمان خود به درجه رفیع شهادت نائل آمد.
آنچه در ادامه میخوانید فرازی از وصیتنامه شهید سعید قهاری است:
خدای متعال را بینهایت شاکرم که توفیق سربازی ولایت امر را به من داد. توفیق داد تا در عصری باشم که با معاویههای زمان و شیطانهای بزرگ بجنگم. جنگیدن علیه شیطان بزرگ آمریکا یک توفیق و یک کار بزرگی است که هم شهدا خوشحال میشوند و هم آقا.
خواسته بزرگ این حقیر مرگ در راه حق است که انتظار آن را میکشم. ناامید نمیشوم زیرا با خدایم پیمان بستهام تا بهوقت خودش به یاران شهیدم بپیوندم. از خداوند مهربانم میخواهم جزء کاروان شهدا باشم. گرچه دیر شده و اواخر خدمتم را میگذرانم ولی به عنایت الهی دلبستهام. میدانم یاران شهیدم منتظرم هستند.
نمیدانم چه کاشتی کردهام؟! آیا ثمر خواهد داد؟! خدای من اگر با رفتن بنده حقیر به اسلام و انقلاب کمکی خواهد شد پس آمادهام باقیمانده عمرم را به آقا (مقام معظم رهبری) هدیه نمایم.
خدایا به خانوادهام سخت گرفتهام به خاطر هجرت زیاد به مناطق مرزی و جنگی، آنها را از من راضی بگردان! خدایا مرگم را شهادت در راه خودت قرار بده نه به خاطر بهشتات بلکه به خاطر شهدایی که در کنارم شهید شدهاند تا روی دیدن آنها را داشته باشم.
«سرباز خاکی ولایت، سعید قهاری سعید»
دیدگاه شما