به گزارش آوای سیدجمال، جهانش زیباست، پر از رنگ، پر از نقش و نگار، دریایش آبیتر، آسمانش آبیتر، گلهایش از یاس سفیدتر، از لاله سرختر، از رازقی زیباتر است. جهانش پراست از حس نابِ دوست داشتن. دستانش به لطافت باران میماند.
از قلبِ او تا آسمان راهی نیست. اصلا قلبِ او خودِ خودِ آسمان است.
نور را چه نیازی است به روشنایی؟ خورشید را چه نیازی است به شمع؟
قلبِ او آفتاب است. نور میپاشد و دنیایش رنگ میگیرد.
دیده تاریک است اما چه نیازی به نورِ دیده که دیدنیها به عشق رنگ میپذیرند و عشق، به قلب نمایان میشود.
و عشق که باشد، عناصر، کوچک و بزرگ، تمام قد به احترامِ او میایستند.
و عشق که باشد، چشم بینا میشود و عقل بیناتر.
و عقل که بینا شود، گلواژه میآفریند.
گلواژهای از جنس شهد و شکر، که شیرینیاش (یارِ مهربان) از سفر به حضر میرساند.
نامش عبدالله و اهل رودکِ سمرقند است و پیشهاش نور تابیدن به جهانِ تاریک.
جهانش زیباست و پر از غزل.فارسی گوی است.
و قندِ شیرینِ فارسی عجیب به دل مینشیند.
فاطمه تخمهچی
انتهای پیام/آ
برچسبه
دیدگاه شما