آخرین اخبار

27. آذر 1402 - 12:41   |   کد مطلب: 46928
به مناسبت تشییع شهید گمنام در شهر اسدآباد شاعران در این زمینه با سرودن اشعاری هنرنمایی کردند.

به گزارش خبرنگار فرهنگی پایگاه خبری تحلیلی «آوای سیدجمال»، چند روزی شهید گمنام در شهر اسدآباد میهمان بود و شاعران این شهر با اشعاری به استقبال شهید گمنام رفتند.

 

 

 

آمدی جانم ولی ، بی مادر و خواهر چرا
جسم‌خشکی تکه‌‌تکه با تنی بی‌سر چرا

گرکه دوری باعث مرگ پدر شد، ازغمت
پس برادر کو تورا ، بی یار و بی‌یاور چرا

شهرما عطر گل رضوان،گرفت از بوی تو
هرمسیری که توباشی بویی ازحیدر چرا

از شهیدانی که رفتند از دیار این جمال
گرخبر داری بگو، نیست تو را در بر چرا

سبز و زیبا شهر ما از این حضور پاک تو
کوچه‌های‌خلوت وعشق‌تو درهرسر، چرا

مادرت گرپیر و چشمانش بدرباشد ولی
مادران شهر ما گشتند، تو را مادر، چرا

ای عزیز مردم ایران و ای ، شیر و دلیر
منزلت این سال ها بر زیر خاک تر چرا

شهد شیرین شهادت شد گوارای وجود
مردمان شهرما را ،گشته ای سرور، چرا

نام تو در آسمانها بوی عرشی می دهد
ازچه میگویندکه گمنامی‌و بی‌دفتر،چرا

این دل رنجور ماخونین و اشک‌غم روان
ازدو چشم ودر درون برپابگو محشر، چرا

             مختار پشوتن (رنجور)

-----------------------------------------------------------------------------------------

بوی خوش شهادت

باز هم عطر شقایق  ماه  تابان  میرسد
بوی ناب فاطمی از کوی یاران  میرسد
عاشقی جان باخته ازدشت زیبای وطن
لاله  باغ  خمینی  مست  ایمان  میرسد
او جوانی  بود رعنا عاشق  خاک  وطن
جان خود کرده فدا با استخوانی میرسد
ای که ازعشق ولایت دم زنی اینک ببین
جان  فدا بهر ولی  دیدار  مولا  میرسد
چون بود عشق حسین سرلوحه ایثارشان
فاطمیه  آمده  مادر به  مهمان  میرسد
یاد  یاران  شهید  تاب  و  قرارم  را  ربود
من  تمنا  دارم  آخر  رزقشان  هم  میرسد

منتظر عبدی

 

------------------------------------------------------------------------------------

تابوت روی شانه
چیست این تابوت روی شانه ات
کرده بویش  واله و دیوانه ات

کیست او که می بریدش باخودت
با خودش او کرده مست و بیخودت

کرده گریان چشم خوش بین تو را
کرده شیدا  قلب مسکین تو را

در میان جعبه ی چوبی چه هست
استخوانی که ندارد بنج و بست؟؟

آری آری  استخوان او شکست
بر گلویش تیغ زهرآگین نشست

پیکرش آماج تیر و نیزه شد
در دل خمپاره ریزه ریزه شد

سرو قدش می خرامید قبل از آن
سجده می افتاد هنگام اذان

روی ماهش می درخشید درسپاه
آفتاب روز بود و شب چو ماه

مادرش او را به دامن پرورید
تا بود لایق  به  عنوان  شهید

چادر مادر  پر از پروانه بود
در نماز او  خدا  در خانه بود

صد گره وا می شد از ذکر لبش
معجزاتی داشت یارب یا ربش

این شهید ازمعجز دامان اوست
سفره ما ریزه ای از خوان اوست

اینکه روی شانه ات سنگین شده
با نسیم قبله عطر آگین شده

آمده قرآن  جیبی در برش
با پلاک و استخوان پرپرش

آمده تا  در وفای  عهد خود
بنگرد بر مردمان بعد خود

بنگرد بر حال مسئولین بد
غده های مزمن چرکین  بد

تا کند بیدار  آل خفته  را
مردم  آداب  غرب  آمُخته را
صمد مرادی‌مهر

 

دیدگاه شما

نقشه ماهواره ای اسدآباد
پیش بینی وضعیت هوای اسدآباد
بانک ملت
https://telegram.me/Avaseyedjamal