رضا تو بمب ها را از داخل هواپیما به روی دشمن بریز منم هدایتش می کنم،باشه دایی.
این گفتگویی بود که بارها بین شهیدمظاهررضاییان وشهید رضاصادقی مهر تکرارشد.دایی وخواهرزاده ای که افتخاراسدآباد هستند،دوخلبان تیزپرواز.
شهیدرضاییان متولدسال۱۳۴۵وشهیدصادقی مهرمتولد۱۳۵۸است.
این دوخلبان برجسته که هر دوطعم شیرین شهادت رانوشیدند ارتباط فوق العاده صمیمی با هم داشتند.
مادر مظاهر درباره بچگی های پسرش می گوید:همیشه حاضر درنمازجماعات بود و به همراه پدر مرحومش عضو ثابت پایگاه بسیج هم بود.
مظاهر دوران بچگی سختی داشت؛برای رسیدن به درجه خلبانی مشقت های فراوانی را متحمل شد.وی الگوی رضا هم بود،در دوران نوجوانی هم علیرغم دانش آموز بودن به مدت۶ماه درجبهه های جنگ حضور داشت.
رضاهمیشه می گفت:می خواهم جا در پای دایی خود بگذارم وراه اونو ادامه بدم.
مادر شهید رضاییان می افزاید:رضا۴سال بعد از مظاهر شهیدشد.همیشه به جای خالی کنار قبرمظاهرمی رفت ومی گفت:اینجا جای من است ومن روزی در اینجا خواهم خوابید.
این مادر شهیدخاطره عجیبی از رضا نقل می کند ومی گوید:یک روز،رضا با انگشتان دست خود عدد۴رابه من نشان می داد ومی گفت،مامان بزرگ۴سال دیگه پیش دایی مظاهرم هستم.
آری؛این است رسم عاشقی.مظاهردر آبان۸۲شهیدشد ورضاآبان۸۶٫
این مادرمظلوم در ادامه می گوید:مظاهر وچند نفر دیگر ازخلبانان پایگاه شهیدنوژه۸۰کودک بی سرپرست کبودرآهنگی را تحت حمایت خود قرار داده بودند.
شهیدمظاهررضاییان در زنجان وشهیدرضاصادقی در چابهار سقوط کردند.
تنها دورانی که این دو باهم بودند دوره تخصصی پرواز بود که مثل همیشه مظاهر استاد بود و رضا شاگرد و چه دورانی بود این دوران.
آنها در فصل پاییزهمراه با پرستوهای مهاجر کوچ کردند وبه آسمان هارفتند.
روحشان شاد ویادشان گرامی.
دیدگاه شما