قدیمهادرمحله وشهرودیارباردست پیرزن نمیماندوجوانمردان محله بامشاهده یک پیرزن به همراه باربلافاصله به کمک وی میشتافتند. قدیمهاآدمهاباهم مهربانتربودند.
قدیمهاآدمهاباهم باصفاتروروراستتربودندوقول وقرارهامردانه وبیکلک بود. قدیمهااعصاب مردم اینقدرخط خطی وبیروح نبود. قدیمهامردم برای کمک به همسایه وهمنوع خودازهم سبقت میگرفتندواینقدرحقه وریادرکارنبود. بایدحسرت بخوریم برهزاران نقطه مثبت قدیمهاوقدیمهاوقدیمهاکه این روزهاکمتراثری ازآنهایافت میشود. چه اتفاقی افتاده که نسبت به یکدیگربیوفاشدهایم وکمتربه هم رحم میکنیم؟
چرانوعی منش گرگی وگرگ بازاری حول رفتارهای خیلیهامیچرخد؟سرقت،اخاذی،ریاکاری،فریب مردم وکلاه برداشتن ازسرشان یاکلاه گذاشتن سرمردم به بهانههای گوناگون،رعایت نکردن حقوق همسایه،همکاری نکردندوهمکار،فرارازکمک کردن به همنوع،ترس ازرفت وآمدباهمسایه ومواردی ازاین نمونه مصادیق بارزاین گفتاراست که ارزشهای اخلاقی درجامعه کنونی تحت تأثیرشرایط ویژهای قرارگرفته است.
شایدشمامخالف این گفتارباشیدوبگوییددرجامعه مابسیاری به اصول اخلاقی پایبندهستند،درپاسخ بایداذعان داشت که ماهم منکراین موضوع نیستیم وهنوزهم درجامعه مابسیاری افرادهستندکه اصول اخلاقی رارعایت میکنند،مثل قدیمهاآثاری ازکمک به همنوع درمردم وجودداردوبعضیهابرای همیاری وهمکاری درصف اول قراردارند. امااین خصوصیات کمرنگ ترشده است.
شایدبیان اتفاقاتی که به صورت روزانه درشهرومحله باآن مواجه میشویم،بهترین مصداق برای ازبین رفتن تدریجی اخلاق درجامعه باشد.
صدای ترمزخودرووجیغ دخترجوانی خیابان راپرمیکند،خودروباسرعت ازمحل حادثه فرارمیکندودخترجوان که درشرایط خوبی قرارندارد،دروسط خیابان میافتد. چنددقیقه میگذرد،همه دراثرصدای تصادف شوکه شدهاندوتنهانظارهگرصحنه حادثه هستند. پس ازگذشت چنددقیقه جمعیت دراطراف دخترحلقه میزندوبحث وتفسیرماجراآغازمیشود. دخترجوان ازدردبه خودمیپیچدوناله میکند،امامردم باهم درباره صحنهای که مشاهده کردهاند،بحث وگفتوگومیکنند،بحث وگفتوگوهایی که دربرخی مواردکارشناسی هم میشود!
مردجوانی میگوید: تقصیرخودش بود،چراغ قرمزراردکرد،رفت زیرماشین ! مردمیان سالی میگوید: من دیدم پسرجوان بودکه فرارکرد،خانمی هم درمیان جمعیت میافزاید: نه رانندهاش مردمیانسال بود،باسرعت زیرش کرد. هرکس به نوعی ماجرا را تفسیرمیکند. این درحالی است که دخترجوان همچنان ناله میکندوازدردبه خودمیپیچد!
پس ازگذشت یک ربع ازحادثه،درشرایطی که حلقه کارشناسی مردم دراطراف مصدوم بیشتروتنگترمیشود،بلافاصله صدایی ازمیان جمعیت به گوش میرسد:«آقایکی بااورژانس تماس بگیرد،این دخترحالش خوب نیست»همه بازهم به هم نگاه میکنندومنتظرواکنش دیگری هستند.
جالب اینجاست که رهگذران هم مردمی راکه دراطراف دخترجوان حلقه زدهاند،متهم به کمک نکردن میکنندوباخودمیگویند:«همه فقط نگاه میکنند،هیچکس به فکرکمک کردن نیست!»
یک ربع دیگرمیگذرد،نه تنهابااورژانس تماس گرفته نمیشود،بلکه هیچ رانندهای حاضرنیست،ترمزکندومصدوم رابه بیمارستان برساند. دخترجوان کف خیابان،زیرآفتاب سوزان،ناله میکند،مردم دورش حلقه زدهاندوبه فریادهایش توجه ندارند!سرانجام پس ازنیم ساعت،اورژانس سلانه سلانه به محل حادثه میرسد،امادیگرصدای نالههای دختربه گوش نمیرسد.
این روزهابسیاری ازمانمونههای مشابه این حادثه رادرسطح شهرمشاهده میکنیم،حوادثی که به نوعی بااخلاق شهروندی وکمک وهمیاری باهمنوع ارتباط تنگاتنگی داردوچنانچه این اصل مهم درآن رعایت نشود،میتوان به جرأت گفت که بعضی ازماآدمهادراینجاهم به همدیگررحم هم نمیکنیم،چه برسدبه اینکه بخواهیم به همنوع خودکمک کنیم.
درپایان این نکته را متذکر میشویم که در همه ادیان وبخصوص دین اسلام وملل مختلف کمک به هم نوع توصیه شده است.
دیدگاه شما