آخرین اخبار

4. مرداد 1391 - 4:34   |   کد مطلب: 1450

آیا آمریکا میتواند نتیجه بگیرد؟ این مهمترین سوالی است که سیاستگذاران بخش ایران در کاخ سفید حالا دلمشغول یافتن پاسخ آن هستند. بحران نتیجه، مهمترین بحرانی است که استراتژی آمریکا در قبال ایران گرفتار آن است. آمریکاییها یک سلسله هدفگذاری مشخص و اعلام شده درباره ایران دارند: 1- ایران باید در جامعه جهانی منزوی شود و امنیت آن روز به روز کمتر شود. 2- باید در داخل ایران میان مردم و حکومت شکاف ایجاد شده و اعتراضات تبدیل به پدیده امنیتی شود. 3- برنامه هستهای، موشکی و منطقهای ایران باید تعدیل شود.
4- جلوی رشد الگوی ایران در منطقه گرفته شود. 5- اجازه تسلط ایران بر ابزارهای جدید قدرت در حوزههای نرم، نیمه سخت و سخت بویژه حوزههای دانش و فناوری داده نشود.
همه آنچه آمریکاییها با اشارت اسرائیل و همراهی برخی دیگر از کشورهای غربی در حال انجام آن علیه ایران هستند، برای رسیدن به این هدفهاست. فرضا آمریکا در اعمال همه این فشارها موفق باشد- که خواهیم دید به هیچ وجه اینگونه نیست- معیار اصلی برای ارزیابی میزان موفقیت یا عدم موفقیت راهبرد آن در قبال ایران این است که چقدر در رسیدن به اهداف خود موفق بوده است. پس عملا، اگر هدف ما ارزیابی راهبرد آمریکا در اعمال فشار حداکثری علیه ایران از طریق ترکیب گزینههای فشار باشد به 2 سوال مهم باید جواب داد. اول، آمریکا واقعا تا چه حد در وارد کردن فشار به ایران موفق بوده است؟ دوم، با این فشارها- فرضا وارد هم شده باشد- چقدر در رسیدن به اهداف خود موفق بوده است؟

این نوشته به سوال اول میپردازد و در مقالهای دیگر به سوال دوم جواب خواهیم داد.
نخستین ابزار آمریکا برای اعمال فشار بر ایران ایجاد تهدید معتبر نظامی بوده است. به این معنا که ایران شمشیر داموکلس حمله نظامی را دائما بالای سر خود احساس کند. سوال این است كه آیا ایران اکنون تهدید نظامی آمریکا را معتبر میداند؟ به چند دلیل پاسخ این سوال قطعا منفی است. اول اینکه ایران به خوبی میداند خط قرمز آمریکا افزایش سطح تنش با ایران تا اندازهای است که این تنش منجر به درگیری نظامی بشود. نامهای که چندماه پیش اوباما به مقامهای عالی کشورمان فرستاد هدفی جز این نداشت که همین نکته را روشن کند. آمریکا بسیار نگران است که ایران تهدیدهای نظامی را که علیه آن مطرح میشود جدی بگیرد و پاسخی پیشدستانه به آن بدهد. در آن صورت آمریکا وارد درگیری ناخواستهای خواهد شد که نه سودی برای آن دارد و نه قادر به کنترل ابعاد و نتایج آن است. بنابراین اتفاقا سیاست دولت آمریکابرخلاف آنچه اسرائیلیها توصیه میکنند- این است که ایران تهدید نظامی علیه خود را بیشتر از یک حد معین جدی نگیرد و بنابراین مسخره است که کسی تصور کند با چنین سیاستی میتوان یک تهدید معتبر نظامی علیه ایران بهوجود آورد. درست است که ایران از جنبه نظامی آماده هر نوع رویارویی احتمالی است، اما از جنبه راهبردی و با توجه به مجموعه ارزیابیهایی که از سیاست آمریکا وجود دارد، احتمال بالفعل شدن تهدید نظامی بسیار پایین و عملا درحد صفر است؛ و تازه اینها همه در حالی است که ما اساسا درباره دلایلی که باعث شده آمریکا چنین سیاستی داشته باشد، هیچ نگفتهایم.

ابزار دوم اعمال تحریم تا حدی است که اقتصاد ایران دچار نوعی فلج شود و معیشت مردم به مخاطره بیفتد. در این تردیدی نیست- اگرچه بسیار کم به آن پرداخته میشود- که هدف تحریمهایی که تا کنون از جانب آمریکا یا به تحریک آمریکا و توسط کشورهای دیگر علیه ایران اعمال شده مستقیما زندگی و معیشت مردم است نه برنامه هستهای یا موشکی ایران آنطور که آنها ادعا میکنند. نقشی هم که متقابلا نظام در این میان ایفا کرده این است که تلاش کرده از زندگی و معیشت مردم در مقابل هجمههای غرب دفاع و صیانت کند. با این حال، تاکنون غربیها خود معترفند تحریم به هیچ وجه یک ابزار کامل یا حتی نسبتا کامل فشار روی ایران نیست.
اولا تحریمهای اروپا و آمریکا آنگونه که خود آنها یا برخی محافل در داخل سعی میکنند جا بیندازند آنچنان هم فاجعهبار نیست. سر و صدایی که در این باره شده بسیار بزرگتر از خود واقعیت است. به همین یک نکته توجه کنید که آمریکاییها بناچار 20 کشور مهم دنیا را که عملا مهمترین مشتریان نفت ایران هستند از تحریمها معاف کرده است و این کشورها نه فقط میتوانند نفت ایران را بخرند بلکه اجازه همه نوع مبادله بانکی با ایران را هم دارند. ثانیا، تنها اتفاق واقعی که در اثر تحریمها رخ داده این است که هزینه مبادله کالا و خدمات با بیرون از ایران افزایش پیدا کرده و هیچ طرفی نمیتواند ادعا کندو نکرده است- که در اثر این تحریمها مبادله کالا و خدمات میان ایران و دنیای خارج قطع شده است. همچنان ایران از هر جای جهان که بخواهد هر کالایی را تامین میکند، شاید قیمت آن کمی گرانتر از قبل باشد ولی در اصل قضیه هیچ تردیدی نیست. دقیقا به همین دلیل است که غربیها به جای اینکه انرژی خود را صرف سفت و سختتر شدن اجرای تحریمها بکنند، عملا کاری جز بزرگنمایی رسانهای آن و تلاش برای ایجاد رفتارهای هیجانی در مردم نمیکنند.

همین موضوع معروف مرغ را در نظر بگیرید. واقعا اگر هر خانواده ایرانی تصمیم بگیرد به اندازه مصرف معمول خود مرغ تهیه کند، آیا کمبودی در بازار وجود خواهد داشت؟ و اگر در بازار کمبود وجود نداشته باشد آیا دیگر دلیلی برای بالا ماندن قیمت باقی میماند؟ مساله درباره مرغ- که پروژه دشمن تکرار آن درباره سایر کالاهای اساسی است- این است که مردم دچار این باور ذهنی شوند که باید بسیار بیشتر از نیاز خودشان مرغ تهیه و ذخیره کنند و نتیجه این باور هم این بشود که در مواجهه با این کالای خاص، یک رفتار هیجانی از خود بروز دهند، نه رفتاری روتین که در شرایط عادی همواره داشتهاند. بنابراین اگر هم مشکلی وجود داشته باشد، بیش از هر چیز در الگوها و باورهای ذهنی خریداران و مصرفکنندگان به عنوان عاملهای اقتصادی است که شرایط برای آنها اضطراری تصویر شده و در نتیجه آنها هم اضطراری رفتار میکنند، نه نفسالامر مساله. بنابراین کنترل پدیده تحریم برای ایران بیش از هر چیز دیگر یک عملیات در حوزه نرم و با هدفگذاری روی ادراک مردم است و در جنگ واقعی اقتصادی؛ ایران بازی را برده است.
گزینه بعدی برای اعمال فشار به ایران عملیات اطلاعاتی بوده است. در یادداشت هفته گذشته اجمالا ابعاد این پدیده را توصیف کردیم. حال سوال این است که آیا این گزینه عملا آنطور که ادعا میشود اجرا شده و موفق بوده است. یکی از مسائلی که نه آمریکاییها و نه اسرائیلیها درباره آن حرف نمیزنند حجم عملیاتی است که برای آن برنامهریزی و حتی هزینه کرده بودند اما پیش از اجرا در نطفه خفه شد و تمام شبکه مجری و پشتیبانیکننده آن در تور اطلاعاتی نظام جمهوری اسلامی گرفتار آمد. همین عملیاتمنجر به آن شده است که اکنون اشراف نظام جمهوری اسلامی به شبکهها و شیوههای کاری سرویسهای غربی فوقتصور حتی خوشبینترین ناظران باشد. بنابراین گام اول در ارزیابی این موضوع که ایران در نبرد اطلاعاتی موفق شده یا نه این است که به اطلاعات واقعی استناد شود نه بازیهای تبلیغاتی که هر روز و ساعت غربیها به راه میاندازند. مساله بعدی این است که عملیات اطلاعاتی در انجام مهمترین هدف خود ناکام بوده است. این عملیات بنا بود در سرعت برنامه هستهای و موشکی ایران اختلال ایجاد کند اما دقیقا از وقتی اسرائیلیها ادعا میکنند در حال کند کردن برنامه ایران هستند، این برنامه هم از حیث تجهیزات و هم از نظر ابعاد تاسیسات و هم از جهت سرعت تولید مواد سرعت بیشتری گرفته است. به علاوه مثلا در حوزه عملیات سایبری، اکنون ایران به انواعی از روشهای مقابله به مثل مجهز شده است که با توجه به وابستگی شدید طرف غربی به عملیات تحت شبکه، امکان آسیبپذیری آن را بشدت افزایش میدهد. بنابراین نتیجه این است: ایران تحت فشار است ولی گزینههای فشار آنطور که غربیها انتظار دارند و ادعا میکنند خوب کار نمیکند. بزودی در این باره بحث خواهیم کرد که غرب در تحقق آن 5 هدف راهبردی که در ابتدای این نوشته برشمردیم چه مقدار توفیق داشته است.

مهدي محمدي

دیدگاه شما

نقشه ماهواره ای اسدآباد
پیش بینی وضعیت هوای اسدآباد
بانک ملت
https://telegram.me/Avaseyedjamal