کامران دانشجو گفت: من در شش ماه اول وزارتم هیچ رئیس دانشگاهی را عوض نکردم در حالی که همه افراد را از بعد نگاه سیاسی میشناختم.
به گزارش آوای سید جمال و به نقل از خبرگزاری فارس، بخش دوم و پایانی گفت و گوی کامران دانشجو، وزیر سابق علوم با خبرگزاری نسیم به شرح ذیل است:
این گفت و شنود نسبتاً طولانی، با موضوعاتی از قبیل ریشه مسأله دانشجویان موسوم به ستارهدار، چالشهای کیفی آموزش عالی در چهار سال اخیر، حواشی مطرح شده در جذب اعضای هیأت علمی برخی دانشگاهها از جمله دانشگاه علامه طباطبایی و تغییرات مکرر شیوه برگزاری آزمون دکتری پیش روی شماست.
* آقای دکتر؛ یکی از مسائل چالش برانگیزی که در دوره وزارت شما زیاد مطرح میشد، موضوع اساتید سکولار بود که به تبع آن، جلوی ادامه فعالیت تعدادی از این اساتید هم در برخی دانشگاهها گرفته شد؛ اصل ماجرا چه بود و اساساً چه ضرورتی برای طرح و پیگیری این مسأله وجود داشت؟
برای پاسخ به این سؤال به نظرم خوب است که کمی به گذشته برگردیم؛ اینکه میگوییم استاد سکولار نه، این موضوع را از خودمان نمیگوییم؛ امام (ره) مدام میفرمودند که «سرنوشت یک ملت و مقدرات یک کشور، از دانشگاه تعیین میشود». زمانی که قرار است سرنوشت و مقدرات یک کشور از دانشگاه تعیین شود، ملت باید به کدام دانشگاه اعتماد کند تا سرنوشت و مقدراتش را در اختیار آن قرار دهد؟ کدام دانشگاه است که میتواند این کار را انجام دهد؟
من به متن صریح سخنان امام اشاره میکنم؛ امام خمینی (ره) درباره این موضوع میفرمایند: «عزیزان من تا زمانی که دانشگاه اسلامی نشود این کشور اسلامی نخواهد شد»؛ حضرت امام زمانی این موضوع را بیان کردند که انقلاب پیروز شده بود و نظام اسلامی در کشور مستقر شده است. اگر کشور قرار است هویت اسلامی پیدا کند، باید دانشگاه آن کشور اسلامی باشد. معنای حرف حضرت امام خمینی (ره) این است که ما دانشگاه اسلامی نیاز داریم. حضرت آقا (مقام معظم رهبری) هم در جایی با صراحت میفرمایند که «از این که شما بگویید ما میخواهیم دانشگاه اسلامی باشد، خجالت نکشید و نترسید». این به این معناست که اولاً ما دانشگاه اسلامی میخواهیم، ثانیاً دانشگاه موجود، باید اسلامی شود و سوماً اینکه این موضوع را با صراحت اعلام کنید و به زبان بیاورید.
* خب چرا باید موضوع دانشگاه اسلامی با صراحت اعلام شود؟! این اعلام کردن صرف، چه فایدهای دارد؟
زمانی که موضوع دانشگاه اسلامی اعلام میشد، خود این اعلام کردن موضوعیت ایجاد میکند و دیگر دشمن نمیتواند به چنین موضوعی طمع کند؛ در واقع، دشمن هم نمیتواند به ما طمع کند و هم نمیتواند به دانشگاه طمع کند. طبق فرمایشات حضرت آقا و امام (ره) سرنوشت و مقدرات کشور دست دانشگاه اسلامی است.
* بسیار خوب! اگر این پیشفرض را بپذیریم، حالا تعریف شما از دانشگاه اسلامی یا به تعبیر مرسومتر آن، اسلامیسازی دانشگاهها چیست؟ چون گره کار همین جاست که تعریف دقیقی از این موضوع از طرف مدیران ارائه نمیشود؛
باز هم من به سخنان امام (ره) استناد میکنم؛ حضرت امام بیان میکنند که «اسلامی شدن دانشگاه، بدون اسلامی شدن عناصر مختلف آن میسر نیست»؛ خب حالا، چه کسی میتواند کتمان کند که مؤثرترین عنصر در دانشگاه استاد است. اگر ما مؤثرترین عنصر را رها کنیم، به این معناست که فرمایش حضرت امام را (در جریان ایجاد دانشگاه اسلامی) رها کردهایم.
اینکه میگوییم اساتید دانشگاه باید اسلامی باشند، یعنی بینش اسلامی داشته باشند، اما این امر به این معنا نیست که دانش نداشته باشند؛ دانش حتماً باید باشد، اما بینش شرط مهم است. شاید به خاطر همین مسأله است که مقام معظم رهبری در جایی میفرمایند: «باید برای اسلام در دانشگاه، اصالت قائل شد و روشها و روابط باید 100 درصد اسلامی باشد؛ مدیر، دانشجو و استاد رعایت احکام اسلام را بکنند، روابط بر مبنای احکام اسلام باشد».
ما اگر میگوییم اساتید سکولار را در دانشگاه نیاز نداریم، به خاطر این است که بینش آنها با نوع بینش تربیتی اسلامی متفاوت است. باز درباره این موضوع حضرت امام تأکید میکردند که «در دانشگاه اسلامی اگر تحصیل علم است، در کنار آن باید تربیت اسلامی هم باشد»؛ خب، بالاخره این سؤال را باید پاسخ بدهیم که آیا فردی که دارای بینش اسلامی نیست، میتواند در محیط دانشگاه ما دانشجوهای مردم را تربیت اسلامی کند؟! به طور حتم نمیتواند انجام دهد! ایجاد بینش اسلامی و رشد آن، با ارائه دو واحد معارف در دانشگاه انجام نمیشود.
از چه زمانی وزیر، مجتهد دینی شده است؟! ما احکاممان را از علمای دین و مراجع میگیریم؛ 14 مرجع اعلام میکنند که اختلاط جایز نیست! وقتی مراجع دینی اعلام میکنند اختلاط جایز نیست، خب حتماً جایز نیست. البته ما نمیتوانیم یکباره این کار را انجام دهیم (و موضوع را اختلاط را رفع کنیم)؛ 80 سال دانشگاه با این روند حرکت کرده است، اما باید به این سمت حرکت کنیم (که مسائل اصلاح شود) تا نشان دهد که اقدامی انجام دادهایم.
ما اعلام کردیم در دانشگاه نیازی به اساتید سکولار نیست، اما این اساتید به واسطه دانش خود میتوانند فعالیت پژوهشی انجام دهند، ولی چون دانشگاه محل تربیت اسلامی است، فردی که بینش اسلامی ندارد، نمیتواند در دانشگاه تربیت اسلامی ایجاد کند و در راستای احکام دین حرکت کند.
* آقای دکتر! در اینکه دانشگاه محل تربیت اسلامی است، هیچ شک و تردید نیست؛ مسأله مهم، شکل مواجهه با اساتیدی است که چنین شاکلهای دارند؛ در تعالیم دینی اسلام، بحث شنیدن تمام دیدگاهها و بحث جدال أحسن مطرح است، از طرف دیگر، طبق صحبتهای شما درباره ضرورت تربیت اسلامی، باید این نوع اساتید کنار گذاشته شوند؛ این دو نکته، چطور قابل جمع هستند؟!
ما اصلاً نگفتیم که این اساتید کنار گذاشته شوند؛ ما گفتیم یک جایی - یعنی همان دانشگاه - جای این افراد نیست، کشور این همه جا دارد. این اساتید بروند در پژوهشگاهها و جاهای دیگر که پیگیری تربیت اسلامی در آنها - به طور مستقیم - رخ نمیدهد، فعالیت کنند، اما دانشگاه بر اساس فرمایش حضرت امام خمینی (ره)، در کنار تحصیل علم و دانش باید تربیت اسلامی هم داشته باشد، بنابراین ما میگوییم دانشگاه جای اساتید سکولار نیست، نه اینکه هیچ کجا، جای این افراد نیست.
وقتی ما میخواهیم در سطح دنیا، به عنوان یک ملت اسلامی شناخته شویم و وقتی قرار است سرنوشت جامعه بر اساس دانشگاه تعیین شود، بنابراین چگونه میتوانیم بگوییم کسی که اصالت تربیت اسلامی را قبول ندارد، بیاید در دانشگاه فعالیت کند؟! اگر این افراد جای دیگر بروند، اشکالی ندارد.
البته کسی با مدارج علمی اساتید سکولار نیز کاری ندارد، اما در دانشگاه نباید تعلیم و تربیت داشته باشند. ما افرادی که به دانش سطح روز دنیا مسلط باشند و دارای بینش عمیق اسلامی نیز باشند در کشور کم نداریم؛ در دورههای اخیر حدود 24 هزار عضو هیأت علمی جدید در دانشگاهها جذب شدند؛ جذب از نظر علمی، مربوط به دانشگاه بود. در حال حاضر، در دانشکده مکانیک دانشگاه علم و صنعت اعضای هیات علمی جدیدی وارد شدهاند که از نظر علمی در سطوح بالا و از لحاظ بینشی و اعتقادی، واقعاً دارای اعتقاد هستند؛ خب، ما این نوع اساتید را کم نداریم.
دانشجو وقتی وارد دانشگاه میشود، باید به او بینش اسلامی داده شود؛ فردی میتواند این بینش را به دانشجو بدهد که خودش دارای بینش اسلامی لازم باشد. من معلم هستم. به خوبی میبینم رفتار، کردار و نوع نگاه من در دانشجویان اثر دارد؛ اگر من قائل به حجاب و عفاف باشم، در نوع نگاه، سخن و عمل من این موضوع مشخص است و دانشجویان هم این نوع مسائل را به خوبی متوجه میشوند.
معنی جدال احسن و جمع آن با این نکتهای که گفتم هم غیرممکن نیست؛ این افراد به دانشگاهها بیایند و در یک فضای علمی و منطقی، هرگونه اندیشهای را که دارند به بحث و مناظره بگذارند؛ اصلاً دانشگاه محل تضارب آراء است.
در زمان مسئولیتم در وزارت علوم، مباحث مطرح شده از سوی مقام معظم رهبری و امام راحل را در خصوص دانشگاهها، به عنوان یک دستورالعمل تدوین کرده بودم و سعی میکردم این موارد را در دانشگاهها پیادهسازی کنم.
* اتفاقاً سؤالی هم که پیش میآید، همین است؛ خودتان در طول دوره وزارت، چه کاری برای اسلامیسازی دانشگاهها انجام دادید؟
تشریح اینکه ما چه اقداماتی در این زمینه انجام دادیم، بسیار طولانی میشود، اما مختصر میگویم؛ شما چه چیزی میخواستید که ما انجام دهیم؟ انتظار از ما چه بوده است؟ من مسئولیت وزارت علوم را بعد از شروع دوران فتنه قبول کردم و باید به گونهای مدیریت میشد تا دانشگاهها طعمه فتنه نشوند. باید کاری میکردیم که دانشگاهها فعال شوند و در مسیر خودشان قرار بگیرند. مأموریت دانشگاه، تولید علم نافع و تربیت اسلامی است.
تربیت اسلامی برای این است که دانشگاه باید کادرسازی کند برای نظام، نه برای احزاب؛ بر همین اساس، ما تلاشمان بر این مستقر شد تا دانشگاه را در این ریل بیاوریم، چون دانشگاه در مأموریتهای دیگری وارد شده بود. ما میبینیم که بعد از قرار گرفتن دانشگاهها در مسیر اصلیشان، جهش علمی در کشور ایجاد میکنند؛ 15 برابر متوسط دنیا، تولید علم داشتیم. ما در افق 1404 باید در منطقه رتبه اول را کسب میکردیم، اما این هدف زودتر از موعد محقق شد.
در سال 84 ایران رتبه 37 تولید علم جهان را داشت، اما الان در رتبه 16 جهان قرار داریم. وقتی دانشگاه از حاشیه خارج شود و به متن بپردازد، شاهد دستاوردهای علمی و تحقیقاتی خواهیم بود.
* شما در آخرین جلسهای که با رؤسای دانشگاهها داشتید، اعلام کردید که بعد از اتمام وزارتتان، نتایج نظرسنجی در خصوص تفکیک جنسیتی را بیان میکنید؛ اما تا الان هیچ صحبتی در این زمینه نداشتهاید.
من الان احساس میکنم جامعه و کشور نیاز به آرامش دارد و این کشمکشها درست نیست؛ اما باید بگویم که نتایج نظرسنجی مربوط به پنج دانشگاه را دارم. در اواخر دوران مسئولیتم نتایج را اعلام نکردم، چون فضا انتخاباتی بود و بعد هم دولتی آمد که نگاه متفاوتی داشت و اگر من شروع به اعلام برخی موضوعات میکردم، این تلقی به وجود میآمد که من دارم در تقابل با این مورد حرف میزنم؛ ترجیح دادم هفت یا هشت ماهی بگذرد که این برداشت ایجاد نشود.
واژه تفکیک جنسیتی کلمه ای نیست که من استفاده می کردم؛ من همیشه موضوع ساماندهی جنسیتی را بیان میکردم. وقتی موضوع ساماندهی جنسیتی در برخی از دانشگاهها انجام شد، نتیجه اول این بود که تعداد پرونده های کمیته انضباطی کم شد و حدود 60 درصد کاهش در این پرونده ها ایجاد شد؛ همچنین معدل دانشجویان از یک نمره تا یک و نیم نمره افزایش یافت؛ سطح تولید علم در دانشگاه ها یکباره رشد کرد و خانوادهها بالای 60 درصد از موضوع ساماندهی جنسیتی در دانشگاهها استقبال کرده بودند.
وقتی موضوع رضایتمندی خانواده ها از ساماندهی جنسیتی در دانشگاهها اعلام شد، برخی از روزنامه اعلام کردند؛ مگر دانشجویان خودشان عقل ندارند که مسائل آنها را از خانوادههایشان سؤال میکنید؟!؛ ببینید شما را به خدا! این موضوع خیلی بد است که دانشجویان را مقابل خانوادههایشان قرار بدهیم؛ برای امیال سیاسی غلط یا حتی درست، میآییم جوان را در مقابل پدر و مادر قرار میدهیم؛ کجای تربیت اسلامی این موضوع را بیان میکند؟!
من در آن زمان خطاب به این روزنامهها گفتم فکر نمیکردم شما دلتان برای دانشجو بیشتر از خانواده اش بسوزد! اگر در خصوص نتایج نظرسنجی در زمینه ساماندهی جنسیتی در دانشگاهها صحبت نکردهام، به این دلیل است که این روزها سعی بر این دارم تا کمتر صحبت کنم.
* انتقادی که مسئولان جدید وزارت علوم نسبت به فعالیتهای سالهای گذشته خیلی مطرح میکنند، این است که توسعه کمی خوبی در آموزش عالی داشته ایم، اما توسعه کیفی به میزان توسعه کمی نبوده است؛ به طور مثال، در دوره های تحصیلات تکمیلی افزایش پذیرش داشتهایم، اما فضای آموزشی کافی، نسبت استاد به دانشجو، منابع مطالعاتی، تجهیزات آزمایشگاهی و کارگاهی فراهم نشده است؛ در یک جمله، مسئولین فعلی وزارت علوم معتقدند که توسعه کمی خوبی داشتهایم، اما توسعه کیفی در حد مطلوب نبوده؛ شما این انتقاد را چقدر قبول دارید؟
از محصول سیاستها باید قضاوت صورت گیرد؛ برای همین است که میگوییم محصول هشت ساله سیاستها در دوره اصلاحات 9 هزار مقاله ثبت شده در اسکوپوس شد و محصول سیاست این دوره، حدود 150 هزار مقاله شد! حالا میخواهند به همان کیفیت بازگردند! بروند کیفیت را درست کنند؛ 300 هزار مقاله داشته باشیم، ما خوشحال هم میشویم.
به نظر من کیفیت کارهای انجام شده، پایین نیست؛ اگر کیفیت مقالات پایین بود پایگاههایی مثل ISI و اسکوپوس مقالات ما را نمایه نمیکردند. ما در چهار سال اخیر بیش از 100 هزار مقاله ISI تولید کردیم، اما دولت اصلاحات در طول هشت سال تنها 20 هزار مقاله دراین پایگاه تولید کرد؛ در طول چهار سال گذشته تعداد مقالات نمایه شده ایران در اسکوپوس 143 هزار عنوان بود، اما آنها در طول هشت سال تنها توانستند 9 هزار مقاله در اسکوپوس نمایه کنند.
در طول هشت سال گذشته ما 150 هزار مقاله ISI تولید کردیم؛ در حالی که از ابتدای انقلاب تاکنون 175 هزار سند علمی در ISI منتشر شده است که 150 هزار مقاله آن مربوط به هشت سال گذشته بوده است؛ حدود 60 درصد انتشار سندهای علمی در این پایگاه مربوط به چهار سال گذشته بوده است.
ما در طول هشت سال گذشته 192 هزار مقاله در پایگاه اسکوپوس منتشر کردیم که همانطور که گفتم 143 تا 145 هزار مقاله آن مربوط به چهار سال اخیر است، اما در دوره هشت ساله اصلاحات تنها 9 هزار مقاله نمایه شد؛ البته من نمیگویم پایگاههایی مثل ISI قطب عالم بشریت است، اما به هرحال این پایگاه الان برای برخیها یک ملاک است.
موضوع فرار مغزها را مطرح میکنند؛ این موضوع توهین به افرادی است که در کشور میمانند. آیا بیمغزها میتوانند این همه تولید علم ایجاد کنند؟! چرا کشورهای اروپایی و آمریکا دنبال دانشجویان ما هستند، چون آنها کیفیت ندارند؟! اینها تناقضهایی است که مشخص میشود. اگر کیفیت آموزشی و مقالات ما بد بود، چرا دیگر کشورها طالب آنها هستند؟ تازه ما در تحریم هستیم و این میزان مقالات را چاپ میکنیم.
محصول نشاط سیاسی و دانشگاه مستقل، فعالیت سیاسی، کیفیت و آوردن افراد تاپ علمی در دورههای گذشته چه بوده است؟ محصول این شد که از نظر علمی 9 هزار مقاله تولید کردند؛ از نظر سیاسی هم غائله 18 تیر را بپا کردند! باید به برخیها بگویم محصول سیاستهای شما این شد که آمدند عکس امام را آتش زدند، محصول رویه شما این شد که آمدند و تکیه اباعبدالله را به آتش کشیدند؛ محصول شما این بود که در دانشگاه شهید گمنام راه نمیدادید. کجای این محصولات افتخار دارد که دوباره میخواهید به آنها باز گردید؟!
در طول چهار سال گذشته بیش از 60 دانشگاه کشور با وزارت دفاع تعامل علمی و پژوهشی داشتهاند، اما در دوره اصلاحات تنها چند دانشگاه با وزارت دفاع در تعامل بودند؛ در دوره فعالیت ما ماهواره در مدار قرار گرفت؛ در کل، در تمام فناوریها بین هشت تا 20 رتبه ارتقاء داشتیم.
* البته به روند بازنشستگی اساتید هم خیلی انتقاد وارد است!
من در دوره مسئولیتم اعلام کردم یک نفر را معرفی کنید که خارج از قوانین و مقررات بازنشسته شده باشد؛ هیچ فردی را معرفی نکردند؛ فقط سه نفر را اعلام کردند که ما هم پروندهها را بررسی کردیم و مشخص شد، تماماً طبق مقررات بوده است؛ اتفاقاً مقررات مربوط به بازنشستگی اعضای هیات علمی دانشگاهها هم در زمان چهار وزیر قبلتر از الان تدوین شده بود که در آنجا موضوع رکود علمی هم در تدوین این آییننامه مطرح شد.
تحصیلات تکمیلی ما جزء بهترین تحصیلات تکمیلیهای دنیاست؛ با همین وضعیتی که در آموزش عالی داریم، میتوانیم ظرفیت تحصیلات تکمیلی دانشگاهها را دو برابر وضعیت موجود کنیم. یک استاد ایرانی در دانشگاههای خارجی 12 تا 18 دانشجوی دکتری میگیرد، اما در ایران استاد تنها چهار دانشجو میتواند داشته باشد؛ در حال حاضر هم یک استاد بیشتر از 5 دانشجوی دکتری نمیتواند داشته باشد.
ما تحصیلات تکمیلی را همهگیر کردیم که خاص یک دانشگاه نباشد؛ این کار باعث رشد ما شد و باعث ماندگاری استادان در مناطق محروم نیز شد؛ 94 درصد مقالاتی که در کشور تولید میشود، مربوط به تحصیلات تکمیلی ماست.
ما 45 طرح کلان ملی تعریف کردیم که 60 دانشگاه در اجرای آنها درگیر شدند. یک سال آخر فعالیت در دانشگاهها، به دلیل مشکلات مالی بسیار سخت بود؛ ما دانشگاهی داشتیم که تنها یک میلیارد تومان درآمد داشت، اما درآمد آن دانشگاه به 12 میلیارد تومان افزایش یافت، این درآمد بر اساس افزایش تحصیلات تکمیلی و تزریق طرحهای کلان ملی بود. بر اساس نتایج کسب شده، کیفیت آموزشی در طول هشت سال گذشته آموزشی عالی جزء بهترین دورهها بوده است.
* آقای دکتر؛ رؤسا و اساتید بعضی از دانشگاههای بزرگ کشور معتقدند، توسعه تحصیلات تکمیلی موجب کاهش ظرفیت در دورههای کارشناسی شده است؛ این موضوع باعث شده بود، دانشجوی راه یافته به تحصیلات تکمیلی به دلیل تحصیل در دیگر دانشگاهها، از پایه علمی پایینتری برخوردار باشد و همین مسأله موجب کاهش کیفیت تحصیلات تکمیلی در دانشگاههای بزرگ میشود. شما این تحلیل را قبول دارید؟
کاهش یا افزایش ظرفیت دورههای کارشناسی در دانشگاهها یک سیاست کلان است؛ موج جمعیت مربوط به دوره کارشناسی دانشگاهها به سمت تحصیلات تکمیلی رفته، به همین دلیل ما باید ظرفیت تحصیلات تکمیلی دانشگاهها را افزایش بدهیم یا نه؟ باید واقعیت را مدنظر قرار دهیم. سه سال گذشته 150 هزار متقاضی دوره دکتری داشتیم، اما الان 220 هزار متقاضی برای این دوره وجود دارد. تعداد متقاضیان دوره کارشناسی ارشد دانشگاهها هم به یک میلیون نفر رسیده است؛ در حالی که متقاضی دورههای کارشناسی در حال کاهش است.
ما باید مطابق با این واقعیت حرکت کنیم. طراحی مدل پذیرش دانشجو، مطابق با زمان و تعداد داوطلبان انجام میشود؛ ما ناگزیر هستیم که ظرفیت دورههای تحصیلات تکمیلی دانشگاهها را افزایش دهیم. دانشگاههای بزرگ و مادر یک ظرفیت خاص دارند؛ بنابراین باید تحصیلات تکمیلی را برای کل کشور گسترش دهیم. افزایش ظرفیت تحصیلات تکمیلی در دانشگاهها و توسعه آنها، همراه با جذب اساتید مورد نیاز محقق میشود. در استانها نیز دانشگاهها با کمک دانشگاههای مادر اقدام به گسترش تحصیلات تکمیلی کردند.
از همه اینها گذشته، تا چه زمانی باید این موضوع مطرح باشد که دانشجوی مشغول به تحصیل در یکی از استانهای کشور، نمیتواند وارد دانشگاههای بزرگ و مادر در پایتخت شود. سطح علمی دانشجویان سلیقه ای نیست و باید برای آن ملاک تعیین شود و بر اساس آن، افراد دانشجو در تمام استانهای کشور نیز حق دارند در دانشگاه های بزرگ و مادر کشور تحصیل کنند.
در انگلیس هم برای ورود به مقطع دکتری امتحان برگزار میکردند و پس از کسب نمره لازم، دانشجو وارد دانشگاه میشد. همه جای دنیا یک نوع غربالگری اولیه وجود دارد. مثلاً در ایران از هر 100 فارغالتحصیل دوره کارشناسی ارشد 80 نفر قصد تحصیل در دوره دکتری را دارند، اما در خارج از کشور از 100 فارغالتحصیل کارشناسی ارشد تنها پنج دانشجو تصمیم به ادامه تحصیل در دکتری را دارد، اما بازهم از بین همان چند تفر غربالگری اولیه صورت میگیرد. اینکه فارغالتحصیلان دیگر دانشگاههای کشور بتوانند، وارد دانشگاههای بزرگ و مادر شوند بسیار نزدیک به عدالت است.
رکود در کیفیت هم نبوده است. اگر رکود بود ما نمیتوانستیم سطح علمی داشته باشیم. واقعیتها به ما نشان میدهد که تحصیلات تکمیلی باید افزایش یابد و عدالت آموزشی هم حکم میکند که باید یک غربالگری اولیه در بین تمام متقاضیان صورت گیرد.
* یکی از سیاستهای کاری دوره وزارت شما، تغییر در شیوه و ساختار آزمون دکتری و برگزاری آن به صورت نیمهمتمرکز بود، تا جایی که سهم مصاحبه و نمره کتبی در پذیرش نهایی برابر شد، اما امسال باتوجه به تغییرات مدیریتی در وزارت علوم سهم مصاحبه 70 درصد و سهم آزمون به 30 درصد رسیده است. ارزیابی شما از این وضعیت چیست؟
به نظرم، یک مرجع مستقل از داوطلبان آزمون دکتری نظرسنجی کند تا معلوم شود که از نظر داوطلبان، کدام شیوه به عدالت آموزشی نزدیکتر است. ما نظرسنجی انجام دادیم؛ حتی برخی داوطلبان معتقد بودند که مصاحبه به طور کلی برداشته شود و نتایج این نظر سنجی هم وجود دارد و آقایان میتوانند از مسئولان سازمان سنجش جزئیات این نظرسنجیها را بخواهند.
* یکی از چالشهای ماههای اخیر آموزش عالی، تغییر سریع برخی معاونان وزیر و رؤسای دانشگاهها بود که مورد انتقاد هم واقع شد؛ شما خودتان در دوره مسئولیتتان، چند نفر از رؤسای دانشگاهها را تغییر دادید و این تغییرات را از چه زمانی شروع کردید؟
در هفته اول مسئولیتم رؤسای دانشگاهها را در دانشگاه شهید بهشتی جمع کردم و درآنجا اعلام کردم که تا شش ماه هیچ فردی را عوض نمیکنم. در حالی که همه افراد را از بعد نگاه سیاسی میشناختم. در این شش ماه، یک تیم 9 تا 11 نفره تعیین شد و دانشگاهها را مورد بررسی قرار دادند. در رابطه با معاونان هم، آقای دکتر نادریمنش معاون آموزشی را قبل از اینکه وارد وزارت علوم شود نمیشناختم؛ برای معاونت آموزشی وزارت علوم چند نفر معرفی شده بودند با این افراد مصاحبه انجام دادم و در نهایت، دکتر نادریمنش انتخاب شد که فردی مسلمان، استاد تمام و ولایی بود. برخی افراد با یک مینیبوس می آیند و افرادی را منصوب میکنند. تنها معاونی که از قبل میشناختم، دکتر ملاباشی بود که عضو هیات علمی دانشگاه علم و صنعت است؛ البته تغییرات، حق مسئول است.
در طول چهار سال، کلاً حدود 23 نفر از رؤسای دانشگاهها، پارکهای علم و فناوری و پژوهشگاهها را تغییر دادم؛ بین رؤسای دانشگاهها، تنها دکتر فرهاد رهبر (رئیس دانشگاه تهران) را به دلیل اینکه در زمان استانداری من، رئیس سازمان مدیریت بود، میشناختم.
البته نسبت به برخی رؤسای دانشگاهها هم مثل دکتر شریعتی رئیس دانشگاه علامه طباطبایی (ره) کمال بیانصافی شد! در دورهای که ایشان مسئولیت دانشگاه را برعهده داشت، از نظر علمی و عمرانی چندین برابر دوره های قبل پیشرفت حاصل شد . دکتر شریعتی فردی بود که در مقابل ضد انقلاب محکم اما در برابر دوست نظام معطوف بود. به من فشار میآوردند که ایشان را بردارم. اما برخی از افراد به صورت برعکس میگفتند که در زمان مسئولیتم، من میخواستم ایشان را بردارم، اما دیگران فشار آوردند که این امر محقق نشود. اما واقعیت این بود که من مقاومت کردم، چون ایشان فردی انقلابی و مسلمان بود.
* البته آقای دکتر، اخیراً حاشیههایی هم در خصوص دانشگاه علامه طباطبایی و روند جذب اعضای هیأت علمی در ماههای آخر مسئولیت آقای شریعتی مطرح شد که هنوز مبهم مانده است؛ ماجرا از چه قرار بود؟!
آنچه من میدانم این است که هرکسی را که ایشان استخدام کرده، از نظر علمی کوچکترین نقصی نداشته و از نظر اعتقادی هم، معتقد به نظام و انقلاب بوده است. آیا یک نماینده مجلس چون نماینده است، نمیتواند عضو هیات علمی شود؟! یا اینکه اعمال نفوذ شده است؟ در زمان مسئولیتم در وزارت علوم اگر فردی شاخصهای لازم را نداشت و وارد دانشگاه میشد، با آن برخورد میکردیم. مثل دختر یکی از معاون من که - در همین قضایای دانشگاه علامه که شما اشاره کردید – بررسی کردیم، عضویتش در هیأت علمی دانشگاه علم و صنعت لغو شد و رفت به دنبال ادامه تحصیل در دانشگاه علامه؛ ببینید، به طور مطلق که نمیتوانیم قاعده بگذاریم؛ چون فردی وزیر یا نماینده مجلس است، نمیتواند عضو هیات علمی شود؟! اگر یک وزیر صلاحیتها علمی و آموزشی لازم را داشته باشد و ضوابط را هم رعایت کند، میتواند مثل دیگر افراد جامعه عضو هیات علمی شود.
نمونه بارز این مسائل، این بود که آقای مشایی در دانشگاه تربیت مدرس قبول شد، اما چون در زمان تعیین شده برای ثبتنام حاضر نشد، وی نتوانست در این دانشگاه ثبتنام کند و من هم محکم پای این موضوع ایستادم.
* از جمله انتقاداتی که با عنوان فضای امنیتی به هشت سال و به ویژه چهار سال اخیر وارد میشود، موضوع دانشجویان ستارهدار یا برگزار نشدن کرسیهای آزاداندیشی است؛ قبول دارید که این مسائل خیلی مبهم مانده است؟!
زمانی که من مسئولیت را قبول کردم، موضوع دانشجوی ستارهدار وجود داشت؛ اصلاً این موضوع مربوط به دوره آقای زاهدی هم نبوده، برخی افراد اعلام کردند که این موضوع مربوط به دورههای قبل بوده است. دانشجوی ستارهدار از نظر شورای عالی انقلاب فرهنگی به چه معناست؟ این شورا در دهه 60 تصویب کرد دانشجو وقتی قصد دارد به مقاطع بالاتر تحصیلی برود، باید از نهادهای امنیتی، انتظامی و قضایی استعلام شود؛ در استعلام آموزشی هم، تنها از دانشگاه مباحث آموزشی دانشجو سؤال میشود.
البته این را هم بگویم که مسأله دانشجوی ستارهدار یک تاریخ مصرف مشخص دارد که در زمان انتخابات مطرح میشود و بعد از آن هم بایگانی میشود! مصوبه دانشجوی ستارهدار هم مربوط به دهه 60 بوده است. بر اساس این مصوبه استعلام صورت میگیرد و اگر جواب یک استعلام منفی باشد، دیگر این موضوع مربوط به آموزش عالی نیست. آموزش عالی طبق قانون موظف است استعلام کند اگر این امر انجام نشود، مسئولان آموزش عالی مورد بازخواست قرار میگیرند. مانند برخی از استعلامهایی که الان در آموزش عالی صورت نگرفته و مجلس بازخواست میکند که چرا استعلام انجام نشده است.
آموزش عالی در انتصابات خود و ورود دانشجو به مقطع بالاتر، باید استعلام کند و مرجع استعلام نیز از سوی قانون مشخص شده است؛ بروند قانون را بردارند و بگویند استعلامی صورت نگیرد. نباید کاتولیکتر از پاپ شویم؛ فردی که قصد دارد در دانشگاه آمریکا تحصیل کند نیز، باید به سفارت برود و در سفارت از وی بازخواست و تحقیق میشود.
در زمان یکی از وزرای سابق علوم، اگر جواب یکی از استعلامهای دانشجو منفی بود، جلوی اسم فرد نوشته میشد: مشکل امنیتی، قضایی، آموزشی و غیره و همین امر موجب میشد تا مشکل فرد را همه متوجه شوند. اتفاقاً فردی که نشانه ستاره را در جلوی اسم این افراد گذاشت، کار خوبی کرد؛ زیرا آبروی افراد را خرید. ستاره یعنی مراجعه به سازمان سنجش و در مراجعه حضوری موضوعات به دانشجو اعلام میشود. هرکدام از این استعلامها مثبت شود، جواب به آموزش عالی ارائه میشود و دانشجو در دانشگاه ثبتنام خواهد شد.
استعلام کردید و جواب مثبت برای دانشجویان گرفتید، بسیار خوب است و این کار قانونی است؛ اگر هم جواب استعلام مثبت نبوده و دانشجو وارد دانشگاه شود، کار غیرقانونی صورت گرفته است. البته ما تلاش میکردیم که جواب استعلام ها مثبت شود و اگر جواب استعلامی نمیآمد، من خودم پیگیریهای لازم را انجام میدادم . در دکتری حدود 100 دانشجوی ستارهدار از بین تمام متقاضیان داشتیم که مشکل 70 نفر از این افراد را برطرف کردیم. هر زمان که مشکل این افراد برطرف شود، میتوانند وارد دانشگاه شوند. در آموزش عالی، تلاش بر این بود که جواب استعلامها بیشتر مثبت باشد.
* درباره کرسیهای آزاداندیشی توضیح ندادید؛ آقای دکتر! صرفنظر از همه نگاههای سیاسی، به نظر میآید کار بزرگی برای این کرسیها نشد.
مقام معظم رهبری در دهه 70 موضوع کرسیهای آزاداندیشی را مطرح کردند، در هشت سال دوره اصلاحات حتی یک برگ کاغذ در خصوص چگونگی برگزاری این کرسیها وجود ندارد. من شهریورماه سال 88 مسئولیت وزارت علوم را برعهده گرفتم و با دانشجویان به ملاقات حضرت آقا رفتیم و در آن جلسه موضوع کرسیهای آزاداندیشی (دوباره) مطرح شد. در آبانماه همان سال، اولین آییننامه برگزاری کرسیهای آزاداندیشی تدوین شد و این آییننامه 9 ماه اجرا شد و بعد، به صورت مجدد مورد بازنگری قرار گرفت و در ماههای آخر هم بازنگری مجددی بر روی آن صورت گرفت. ما قبول داریم در برگزاری کرسیهای آزاد اندیشی به ایدهآلها نرسیدیم، اما با تمام سختیهای موجود در این مسیر حرکت کردیم.
نکتهای که در اینجا لازم است اشاره کنم این است که 16 آذر، نماد تقابل با آمریکا و اعتراض به آن بود. شکلگیری روز دانشجو برای تقابل با استکبار بر مبنای دغدغه دین شکل گرفت، اما همین 16 آذر به نفع آمریکا و استکبار مصادره شده بود! همین الان برخیها جنبش دانشجویی را در تقابل با نظام میدانند.
جنبش دانشجویی بر اساس ماهیت حکومتها، دو نوع است. یک جنبش دانشجویی که در تقابل با نظام و حکومت است و یک جنبش دانشجویی که در طول نظام است. جنبش دانشجویی در تقابل با نظام زمانی مطرح است که آن نظام برآمده از ملت نباشد، مثل زمان شاه که مردم میخواستند در راستای دین حرکت کنند، اما عوامل حکومتی ضد دین را مطرح می کردند. اینجا قشر دانشگاهی و جنبش دانشگاهی به عنوان قشر پیشرو در تقابل با نظام حرکت کردند و این امر ارزش دارد. وقتی مردم یک نظام را میخواهند، جنبش دانشجویی باید در تقابل نظام حرکت کند یا اینکه به عنوان قشر پیشرو ملت باید با نگاه ملت به فعالیت خود شکل دهد؟! این جنبش دانشجویی باید در طول نظام و برای قوام نظام حرکت کند.
ادعا میکنند، فضای دانشگاه در این سالها امنیت بوده؛ در فضای امنیتی نمیتوان 150 هزار مقاله تولید کرد. در فضای امنیتی نمیتوان سه هزار نشست علمی و سیاسی برگزار کنیم. به نظرم اینها تبلیغات سوء دشمن است و هرکس این نوع حرفها را بیان کند، آب به آسیاب دشمن میریزد.
دیدگاه شما