گردنه اسدآباد با پیچ و خمهای بسیار و طبیعتی زیبا و بیوصف و مثال که پیشانی سبز غرب کشور نام گرفته با شیبهای تند و خطرساز و آمیزهای از لذت و اضطراب به استقبال مسافران میرود.
به تعبیری دیگر حادثهخیز بودن این مسیر به زیباییاش میچربد؛ این اضطراب و تشويش را کسانی درک میكنند که یکی از همین روز و شبهای زمستان در برف، کولاک و راهبندان گردنه گرفتار شده و ساعتها با سرما و گرسنگی دست و پنجه نرم كرده باشند، در این لحظات چشم امید همه به راهداران است، مردانی که بیش از هر کسی با واژههای راه، راهبندان و راهگشایی آشنا هستند و وجودشان در این لحظات بحرانی حکم فرشته نجات دارد.
این لحظات واقعاً بحرانی است، وقتی چند ده کامیون سنگین در این مسیر متوقف شده و دهها خودرو سبک در لابهلای این ماشینهای عریض و طویل از سرما پنهان شدهاند، نامی به غیر از بحران نمیتوان بر آن گذاشت. این وضعیت برای بومیهای منطقه عادی است، بسیار دیده و شنیدهاند، اما آنها که غریبه هستند خوف کرده و خود را باختهاند، هر کسی چیزی میگوید، گلایه میکند و پیشنهادی میدهد اما همه بر این توافق دارند که این اوضاع بحرانی نیاز به مدیریت دارد و از کسی جز مدیران راهوشهرسازی که متولی راه و راهداری هستند، نمیتوان این انتظار را داشت.
مجموعهای که مدیریت حوزه راه بر روی دوشش سنگینی میکرد از زمان ادغام در شهرسازی هر روز ضعفهای بیشتری از خود نمایان میکند، حالا توقع داریم به موقع و به نحو احسن به وظایف خود عمل کند، به نجات در راهماندگان بشتابد راه را بگشاید و تردد را جریان دهد. بالاخره میآیند با تذکر و هشدار مسئول ارشد شهرستان راهداران میآیند راه باز میشود و مسافران در راهمانده به سوی خانههای گرم و آرام خود میشتابند، نه دست خالی بلکه خاطرهای تلخ از بی نظمی و نبود مدیریت صحیح در راه و شهرسازی را با خود به سوغات میبرند و این زیبنده نیست.
وجود مدیرانی ناتوان برای اسدآباد زیبنده نیست، مدیری که به گواه اخبار موجود به علت ضعف و اهمالکاری در انجام وظایف مانند تعلل در تکمیل پروژه تعریض و آسفالت محور اسدآباد- آجین و زیرگذر بادخوره و پروژه استراتژیک کنارگذر و دهها طرح روی زمین مانده و در یک کلام رها کردن 400 کیلومتر راه اصلی و فرعی شهرستان و در نتیجه قربانی شدن بسیاری از هموطنان در این جادهها، شدیداً مورد مواخذه قرار گرفته و چند ماه است که از ریاست تعلیق شده و از ورودش به جلسات فرمانداری ممانعت میشود، تصمیم مسئولان ارشد شهرستان بر سر جابهجایی او با مدیری کاربلد و قوی قطعی میشود، اما در عین ناباوری بازمیگردد و به صندلی ریاست تکیه میدهد. میگویند آقای مدیرکل وساطت و شفاعتش را کرده! او که خود به عنوان یکی از مدیران غیر بومی استان زیر ذرهبین بسیاری از منتقدان است. آنها که اعتقاد دارند مدیر باید بومی و با منطقه آشنا باشد تا دلش به حال استان بسوزد و بتواند توسعه را جایگزین محرومیت و محدودیت کند. به تعبیر دیگر شایستهسالاری باید محور گزینش نیروها باشد و این چیزی است که مورد قبول عقلای دارالمؤمنین است و با نگاهی گذرا به نوع چینش مدیران کل استان به خوبی متوجه میشویم که مخالفت با انتصاب مدیران غیربومی، امری است بس پسندیده!
چراکه پایتخت تمدن و فرهنگ ایران زمین در این سالها، مدیران غیر کارآمد بسیاری درخود جای داده است که نگاهشان صرفاً نگاه دوران کارآموزی بوده و همدان را بهترین سکو برای پریدن دیدهاند و پس از توانمندشدن هم به دیار خود رفتهاند.
البته به عنوان مدیر کارآزموده! حتی بعضیها زحمت آوردن اهل و عیال را هم به خود نداده و به اصطلاح امروزیها، مدیر پروازی بودهاند و عدهای نیز که تاب دوری دیارشان را نداشتهاند، اداره تحت مدیریت را پر کردهاند از فامیلهای دور و نزدیک! بیشک در چنین بازی خطرناکی عدهای نیز تحت عنوان مدیران شهرستانی به مسندهایی تکیه میزنند که به هیچ عنوان صلاحیت نداشته و باعث هدر رفتن بخش اعظمی از بودجه و اعتبارات قابل جذب و حتی سرمایههای انسانی میشوند.
در مجموع فاکتور آشنایی مدیران کل با حوزه مدیرتی خود شاخص بسیار مهم و تعیینکنندهای است. پرواضح است وقتی مدیری برای اولینبار به استانی قدم میگذارد تا به چم و خم آن منطقه، نام و تاریخچه استان و سرمایههای انسانی و موقعیت سوقالجیشی منطقه آشنا شود زمان زیاد و انرژی زایدالوصفی نیاز دارد که به طور قطع تا به دست آوردن این اطلاعات ارزشمند، دوران خدمتش به اتمام میرسد و زمان معارفه مدیر بعدی میرسد.
اما آنچه مسلم است، این است که فشارهایی نیز غیر از شاخصهای اصلی مد نظر مدیران ارشد، باعث میشود نوع تغییرات گاهاً بگونهای صورت پذیرد که باب میل خود مدیر ارشد منطقه هم نباشد.
و سخن آخر اینکه حوزه راهوشهرسازی به مدیرانی بومی، آن هم از نوع توانمند و متخصص نیاز دارد که به شایستگی بتوانند با احساس تعلق، دلسوزی خالصانه و شناخت همه جانبه نسبت به ایمنسازی راهها و رفع نقاط حادثه خیز و تکمیل پروژههای نیمهتمام مانند کنارگذر اسدآباد اقدام و زمینه خدمترسانی به مردم را فراهم كنند. طبیعی است که در این صورت اثربخشی بیشتر و جذب اعتماد عمومی را براي نفوذ کلام محلی در جامعه میتواند به دنبال داشته باشد و گرنه باید شاهد بیراهه رفتن راههای استان باشیم.
گردنه اسدآباد مسیری بینالمللی و به لحاظ تردد 20 هزار خودروی سنگین، نیمهسنگین و سبک در شبانهروز حائز اهمیت بسیار است. این گردنه در مسیر بزرگراه کربلا واقع شده و محل تلاقی 6 استان غربی و جنوب غربی کشور است. پیچهای تند و درههای عمیق این مسیر را به یکی از نقاط حادثهخیز کشور تبدیل کرده و در آخرین سفر ریاست جمهوری دولت دهم احداث تونل گردنه به عنوان تنها مصوبه این سفر استانی مطرح شد تا ضریب ایمنی گردنه افزایش یافته و از حجم تصادفات و کشتار هموطنانمان کاسته شود. این طرح پس از 2 سال هنوز در دست مطالعه وزارت راهوشهرسازی است.
زهرا زارعی
دیدگاه شما