آخرین اخبار

29. ارديبهشت 1391 - 12:04   |   کد مطلب: 299


وقتي اين سوال مطرح مي شود كه از مذاكرات درباره برنامه هسته اي ايران انتظار چه نتيجه اي مي رود؟ شايد مهم ترين مسئله اين باشد كه ببينيم منظور از «نتيجه» در اينجا چيست؟ به عبارت ديگر، يكي از مهم ترين -و در عين حال بحث ناشده ترين - مسائل درباره پرونده هسته اي ايران اين است كه وقتي از راه حل درباره اين پرونده سخن گفته مي شود، در واقع هيچ تلقي واحد و بين الاذهاني از اين مفهوم در ميان گروه 1+5 وجود ندارد و هر كدام از آنها ديدگاه خاص خود را در اين باره دارد. در آستانه مذاكرات بغداد، اين بسيار مهم است كه دركي روشن از اين تفاوت ها و اختلافات در دست داشته باشيم. تنها در اين صورت است كه خواهيم دانست توقع حل موضوع در خلال اين مذاكرات منطقي هست يا نه. اگر بتوان فصل مشتركي ميان همه اين ديدگاه هاي متنوع يافت، آن وقت دورنماي يك راه حل پديدار مي شود وگرنه صرف نظر از اينكه ايران در مذاكرات چگونه رفتار خواهد كرد، امكان حل موضوع وجود ندارد چرا كه هر فرمولي لاجرم معارضاني خواهد داشت و بنابراين توافق دستجمعي ميان 1+5 هرگز شكل نخواهد گرفت.
از آمريكا شروع كنيم. وقتي آمريكايي ها درباره حل موضوع هسته اي ايران حرف مي زنند منظورشان چيست؟ اگر فقط به اظهارات رسانه اي دولتمردان امريكايي و تحليل هاي منابع غربي در اين باره نگاه كنيم، در خلاصه ترين بيان ممكن حل موضوع هسته اي ايران از ديد آمريكا در گرو آن است كه بتوان يك چارچوب امنيتي و ژئوپلتيكي تعريف كرد كه در آن برنامه هسته اي ايران خطري براي منافع حياتي آمريكا نباشد. شايد اين موضوع زياده از حد كلي به نظر برسد، ولي نگاه دقيق به موضوع ممكن نيست، مگر اينكه آن را به همين اندازه كلي ببينيم.
دو سوال مهم هست كه آمريكايي ها بايد در اين باره به آن پاسخ بدهند. نخست، آيا غني سازي اورانيوم تحت پادمان در ايران نقض كننده منافع حياتي آنها هست يا نه؟ تا مدتي پيش، آمريكايي ها با قاطعيت مي گفتند كه غني سازي اورانيوم نمي تواند بخشي از يك برنامه هسته اي صلح آميز باشد و بنابراين توقف آن بخش ضروري هر گونه راه حل درباره پرونده هسته اي ايران است. اكنون اما نشانه هايي پديدار شده كه حكايت از تعديل اين موضع از جانب آمريكا دارد به اين معنا كه آمريكايي ها آماده شده اند ميان دو مفهوم غني سازي اورانيوم و ساخت سلاح هسته اي تفكيك كرده و خط قرمز خود را از اولي به دومي منتقل كنند. اگرچه ظاهرا روشن است كه چنين تغيير ديدگاهي در واشيتنگتن رخ داده ولي تا زماني كه اين موضوع به طور رسمي اعلام نشود، نمي توان آن را جدي گرفت.
سوال دوم هم اين است كه آيا تا زماني كه آمريكا منافع امنيتي خود را بر منافع اسرائيل منطبق كرده و سياست اعلام شده خود درباره تغيير رژيم در ايران را كنار نگذاشته باشد، آيا امكان هيچ نوع فهم مشتركي از مقوله ترتيبات امنيتي و ژئوپلتيكي وجود خواهد داشت؟ يك نگاه قدرتمند درون ايران اين است كه از نظر آمريكا مسئله هسته اي نه يك مسئله نظامي يا امنيتي بلكه بهانه اي براي پيش برد سياست تغيير رژيم در ايران و همچنين تحميل ترتيبات امنيتي مدنظر خود به بلوك هاي مختلف قدرت در جهان است. وقتي چنين باشد، آيا اصلا به نفع آمريكا هست كه اين پرونده حل شود؟
انجام مذاكرات معنادار و جدي مستلزم آن است كه پاسخ اين سوال ها روشن شود. اين جمله البته چندان دقيق نيست. پاسخ اين سوال ها همين الان هم روشن است. مسئله اين است كه آيا آمريكا خود را آماده كرده است تا بعد از 3 دهه پاسخي متفاوت به اين سوال ها بدهد؟ اين موضوعي است كه سرنوشت گفت وگوهاي آينده را روشن خواهد كرد.
بلوك بعدي روسيه و چين است. اين دو كشور را تا آنجا كه به برنامه هسته اي ايران مربوط مي شود مي توان بلوكي واحد دانست با اين تفاوت كه هيچ يك بدون ديگري و به تنهايي حاضر به ايستادن در اين ميدان نيست. اين دو كشور معتقدند پرونده هسته اي ايران زماني حل مي شود كه پرسش هاي آژانس از ايران پايان يافته باشد و راه حل اين موضوع هم آن است كه سياست تغيير رژيم در قبال ايران كنار گذاشته شود و ايران بداند در ازاي هر گامي كه براي همكاري با آژانس و حل موضوعات باقي مانده بر مي دارد يك امتياز واقعي و عيني دريافت خواهد كرد.
روسيه و چين البته با ساخته شدن سلاح هسته اي نه فقط از جانب ايران بلكه از جانب هر كشور ديگري كه بخواهد كلوپ فعلي دارندگان سلاح هاي هسته اي در جهان را به هم بريزد مخالفند، اما نكته اين است كه اين دو كشور هرگز باور نداشته اند كه ايران در پي ساخت سلاح هسته اي است و همواره گفته اند كه شواهد عرضه شده در اين باره از جانب سرويس هاي اطلاعاتي غربي متقاعدكننده نيست. نتيجه اي كه به طور مشخص از دل اين تحليل بيرون مي آيد اين است كه از ديد روسيه و چين، پذيرش غني سازي در ايران و حركت به سمت لغو تحريم ها بخش ضروري از هر گونه راه حل احتمالي درباره پرونده هسته اي ايران است.
روسيه و چين البته درباره روش مذاكره با ايران هم ديدگاهي متفاوت از بلوك آمريكا و اروپا دارند. به لحاظ روشي، عقيده آمريكا همواره اين بوده است كه فشار بخش ضروري از هر نوع طراحي ديپلماتيك براي حل مسئله هسته اي ايران است آن هم با اين پيش فرض كه فشار مذاكره را تقويت مي كند و ايران را در تغيير محاسباتش منعطف تر خواهد كرد. روسيه و چين اما عقيده دارند اين نوع نگاه با تجريه تاريخي مذاكرات با ايران منطبق نيست. به لحاظ تاريخي هر گاه فشار بيشتري به ايران وارد شده مذاكرات هر چه بيشتر از وضعيت سازنده فاصله گرفته و برنامه هسته اي ايران هم با سرعت بيشتري پيش رفته است. بنابراين اگر هدف حركت به سمت يك راه حل است، بايد رويكرد دو مسيره جاي خود را به رويكردي گام به گام بدهد كه در آن به جاي تهديد به افزايش فشارها در صورت عدم پيشرفت مذاكرات، ادبيات تشويق به كاهش فشارها در صورت پيشرفت مذاكرات به كار گرفته شود.
با اين حال، يك ترديد جدي درباره رفتار روسيه و چين اين است كه اين دو كشور به موضوع برنامه هسته اي ايران به مثابه ابزاري براي چانه زني با غرب نگاه مي كنند و به محض اينكه معامله نان و آب داري به آنها پيشنهاد شود، مسير ديگري در پيش خواهند گرفت. به عبارت ديگر، اين ذهنيت كاملا جا افتاده و قوام يافته درباره روسيه و چين وجود دارد كه بناي اين دو كشور درباره مسئله هسته اي ايران معامله با غرب است و فقط زماني راهبرد مقاومت را در پيش مي گيرند كه معامله امكانپذير نباشد. به اين ترتيب با وجود آنكه راهبرد روسيه و چين درباره برنامه هسته اي ايران تا حدود قابل توجهي مثبت بوده ولي يك ترديد تاريخي بر آن سايه افكنده است.
بلوك بعدي اتحاديه اروپاست كه نگاهي هم متفاوت از آمريكا و هم متفاوت از روسيه و چين به موضوع دارد. بلوك اروپايي قلب هرگونه راه حل احتمالي درباره برنامه هسته اي ايران را دو چيز مي دانند: 1- اجتناب از درگيري نظامي و 2- عمل به قطعنامه هاي شوراي امنيت. اين راهبرد اروپا در واقع فاقد استقلال است و هر جزء آن از جايي ديگر اقتباس شده است. تاكيد اروپا بر جلوگيري از درگيري نظامي مستقيما محصول تحليل نادرست آن از توانايي ها اسرائيل و جدي گرفتن بلوف هاي ضد ايراني آن است و اصرار بر اجراي قطعنامه هاي شوراي امنيت هم اساسا يك ايده آمريكايي است. اما نكته ديگري هست كه براي اروپايي ها از هر دو اين موضوعات مهم تر است و آن هم اينكه اروپا گرچه ادعا مي كند كه داراي سياستي مستقل است اما در واقع پذيرفته است كه به عنوان تابعي از آمريكا و اسرائيل عمل كند و بنابراين عملا جايگاه جدي در صحنه مذاكرات با ايران ندارد.
بلوك آخر رژيم صهيونيستي است. به نظر مي رسد دقيق ترين ديدگاه اين است كه بگوييم مسئله صهيونيست ها اساسا برنامه هسته اي ايران نيست. مسئله از ديد آنها اين است كه مي دانند به تنهايي توان رويارويي با ايران را ندارند و بنابراين در اين فكر هستند كه چطور مي توان حداكثر اجماع جهاني را عليه ايران بوجود آورد. از ديد اسرائيل بهترين راه حل اين است كه اين مسئله هرگز حل نشود تا همواره ابزاري براي جو سازي عليه ايران وجود داشته باشد. تا آنجا كه به اسرائيل مربوط است، مثلا درباره مذاكرات بغداد، عدم كاهش تحريم ها و اعمال حتمي تحريم هاي ژوئن و ژوئيه از پيدا شدن هرگونه راه حلي در مذاكرات مهم تر است. بنابراين در ادبيات صهيونيست ها مفهومي به نام راه حل پرونده هسته اي ايران تعريف نشده است و بهترين راه حل اين است كه هيچ راه حلي پيدا نشود.
مذاكرات با ايران صحنه اي در هم تنيده از اين سناريوهاست و تا زماني كه غربي ها قادر به حل مسئله در ميان خود نباشند بدون ترديد از حل آن با ايران هم ناتوان خواهند بود.

جنگ سناريوها

وقتي اين سوال مطرح مي شود كه از مذاكرات درباره برنامه هسته اي ايران انتظار چهنتيجه اي مي رود؟ شايد مهم ترين مسئله اين باشد كه ببينيم منظور از «نتيجه» دراينجا چيست؟ به عبارت ديگر، يكي از مهم ترين -و در عين حال بحث ناشده ترين - مسائل درباره پرونده هسته اي ايران اين است كه وقتي از راه حل درباره اين پروندهسخن گفته مي شود، در واقع هيچ تلقي واحد و بين الاذهاني از اين مفهوم در ميانگروه 1+5 وجود ندارد و هر كدام از آنها ديدگاه خاص خود را در اين باره دارد. درآستانه مذاكرات بغداد، اين بسيار مهم است كه دركي روشن از اين تفاوت ها واختلافات در دست داشته باشيم. تنها در اين صورت است كه خواهيم دانست توقع حلموضوع در خلال اين مذاكرات منطقي هست يا نه. اگر بتوان فصل مشتركي ميان همه اينديدگاه هاي متنوع يافت، آن وقت دورنماي يك راه حل پديدار مي شود وگرنه صرف نظراز اينكه ايران در مذاكرات چگونه رفتار خواهد كرد، امكان حل موضوع وجود نداردچرا كه هر فرمولي لاجرم معارضاني خواهد داشت و بنابراين توافق دستجمعي ميان 1+5هرگز شكل نخواهد گرفت.
از آمريكا شروع كنيم. وقتي آمريكايي ها درباره حل موضوع هسته اي ايران حرف ميزنند منظورشان چيست؟ اگر فقط به اظهارات رسانه اي دولتمردان امريكايي و تحليلهاي منابع غربي در اين باره نگاه كنيم، در خلاصه ترين بيان ممكن حل موضوع هستهاي ايران از ديد آمريكا در گرو آن است كه بتوان يك چارچوب امنيتي و ژئوپلتيكيتعريف كرد كه در آن برنامه هسته اي ايران خطري براي منافع حياتي آمريكا نباشد. شايد اين موضوع زياده از حد كلي به نظر برسد، ولي نگاه دقيق به موضوع ممكن نيست،مگر اينكه آن را به همين اندازه كلي ببينيم.
دو سوال مهم هست كه آمريكايي ها بايد در اين باره به آن پاسخ بدهند. نخست، آياغني سازي اورانيوم تحت پادمان در ايران نقض كننده منافع حياتي آنها هست يا نه؟تا مدتي پيش، آمريكايي ها با قاطعيت مي گفتند كه غني سازي اورانيوم نمي تواندبخشي از يك برنامه هسته اي صلح آميز باشد و بنابراين توقف آن بخش ضروري هر گونهراه حل درباره پرونده هسته اي ايران است. اكنون اما نشانه هايي پديدار شده كهحكايت از تعديل اين موضع از جانب آمريكا دارد به اين معنا كه آمريكايي ها آمادهشده اند ميان دو مفهوم غني سازي اورانيوم و ساخت سلاح هسته اي تفكيك كرده و خطقرمز خود را از اولي به دومي منتقل كنند. اگرچه ظاهرا روشن است كه چنين تغييرديدگاهي در واشيتنگتن رخ داده ولي تا زماني كه اين موضوع به طور رسمي اعلامنشود، نمي توان آن را جدي گرفت.
سوال دوم هم اين است كه آيا تا زماني كه آمريكا منافع امنيتي خود را بر منافعاسرائيل منطبق كرده و سياست اعلام شده خود درباره تغيير رژيم در ايران را كنارنگذاشته باشد، آيا امكان هيچ نوع فهم مشتركي از مقوله ترتيبات امنيتي وژئوپلتيكي وجود خواهد داشت؟ يك نگاه قدرتمند درون ايران اين است كه از نظرآمريكا مسئله هسته اي نه يك مسئله نظامي يا امنيتي بلكه بهانه اي براي پيش بردسياست تغيير رژيم در ايران و همچنين تحميل ترتيبات امنيتي مدنظر خود به بلوك هايمختلف قدرت در جهان است. وقتي چنين باشد، آيا اصلا به نفع آمريكا هست كه اينپرونده حل شود؟
انجام مذاكرات معنادار و جدي مستلزم آن است كه پاسخ اين سوال ها روشن شود. اينجمله البته چندان دقيق نيست. پاسخ اين سوال ها همين الان هم روشن است. مسئله ايناست كه آيا آمريكا خود را آماده كرده است تا بعد از 3 دهه پاسخي متفاوت به اينسوال ها بدهد؟ اين موضوعي است كه سرنوشت گفت وگوهاي آينده را روشن خواهد كرد.
بلوك بعدي روسيه و چين است. اين دو كشور را تا آنجا كه به برنامه هسته اي ايرانمربوط مي شود مي توان بلوكي واحد دانست با اين تفاوت كه هيچ يك بدون ديگري و بهتنهايي حاضر به ايستادن در اين ميدان نيست. اين دو كشور معتقدند پرونده هسته ايايران زماني حل مي شود كه پرسش هاي آژانس از ايران پايان يافته باشد و راه حلاين موضوع هم آن است كه سياست تغيير رژيم در قبال ايران كنار گذاشته شود و ايرانبداند در ازاي هر گامي كه براي همكاري با آژانس و حل موضوعات باقي مانده بر ميدارد يك امتياز واقعي و عيني دريافت خواهد كرد.
روسيه و چين البته با ساخته شدن سلاح هسته اي نه فقط از جانب ايران بلكه از جانبهر كشور ديگري كه بخواهد كلوپ فعلي دارندگان سلاح هاي هسته اي در جهان را به همبريزد مخالفند، اما نكته اين است كه اين دو كشور هرگز باور نداشته اند كه ايراندر پي ساخت سلاح هسته اي است و همواره گفته اند كه شواهد عرضه شده در اين بارهاز جانب سرويس هاي اطلاعاتي غربي متقاعدكننده نيست. نتيجه اي كه به طور مشخص ازدل اين تحليل بيرون مي آيد اين است كه از ديد روسيه و چين، پذيرش غني سازي درايران و حركت به سمت لغو تحريم ها بخش ضروري از هر گونه راه حل احتمالي دربارهپرونده هسته اي ايران است.
روسيه و چين البته درباره روش مذاكره با ايران هم ديدگاهي متفاوت از بلوك آمريكاو اروپا دارند. به لحاظ روشي، عقيده آمريكا همواره اين بوده است كه فشار بخشضروري از هر نوع طراحي ديپلماتيك براي حل مسئله هسته اي ايران است آن هم با اينپيش فرض كه فشار مذاكره را تقويت مي كند و ايران را در تغيير محاسباتش منعطف ترخواهد كرد. روسيه و چين اما عقيده دارند اين نوع نگاه با تجريه تاريخي مذاكراتبا ايران منطبق نيست. به لحاظ تاريخي هر گاه فشار بيشتري به ايران وارد شدهمذاكرات هر چه بيشتر از وضعيت سازنده فاصله گرفته و برنامه هسته اي ايران هم باسرعت بيشتري پيش رفته است. بنابراين اگر هدف حركت به سمت يك راه حل است، بايدرويكرد دو مسيره جاي خود را به رويكردي گام به گام بدهد كه در آن به جاي تهديدبه افزايش فشارها در صورت عدم پيشرفت مذاكرات، ادبيات تشويق به كاهش فشارها درصورت پيشرفت مذاكرات به كار گرفته شود.
با اين حال، يك ترديد جدي درباره رفتار روسيه و چين اين است كه اين دو كشور بهموضوع برنامه هسته اي ايران به مثابه ابزاري براي چانه زني با غرب نگاه مي كنندو به محض اينكه معامله نان و آب داري به آنها پيشنهاد شود، مسير ديگري در پيشخواهند گرفت. به عبارت ديگر، اين ذهنيت كاملا جا افتاده و قوام يافته دربارهروسيه و چين وجود دارد كه بناي اين دو كشور درباره مسئله هسته اي ايران معاملهبا غرب است و فقط زماني راهبرد مقاومت را در پيش مي گيرند كه معامله امكانپذيرنباشد. به اين ترتيب با وجود آنكه راهبرد روسيه و چين درباره برنامه هسته ايايران تا حدود قابل توجهي مثبت بوده ولي يك ترديد تاريخي بر آن سايه افكنده است.
بلوك بعدي اتحاديه اروپاست كه نگاهي هم متفاوت از آمريكا و هم متفاوت از روسيه وچين به موضوع دارد. بلوك اروپايي قلب هرگونه راه حل احتمالي درباره برنامه هستهاي ايران را دو چيز مي دانند: 1- اجتناب از درگيري نظامي و 2- عمل به قطعنامههاي شوراي امنيت. اين راهبرد اروپا در واقع فاقد استقلال است و هر جزء آن ازجايي ديگر اقتباس شده است. تاكيد اروپا بر جلوگيري از درگيري نظامي مستقيمامحصول تحليل نادرست آن از توانايي ها اسرائيل و جدي گرفتن بلوف هاي ضد ايراني آناست و اصرار بر اجراي قطعنامه هاي شوراي امنيت هم اساسا يك ايده آمريكايي است. اما نكته ديگري هست كه براي اروپايي ها از هر دو اين موضوعات مهم تر است و آن هماينكه اروپا گرچه ادعا مي كند كه داراي سياستي مستقل است اما در واقع پذيرفتهاست كه به عنوان تابعي از آمريكا و اسرائيل عمل كند و بنابراين عملا جايگاه جديدر صحنه مذاكرات با ايران ندارد.
بلوك آخر رژيم صهيونيستي است. به نظر مي رسد دقيق ترين ديدگاه اين است كه بگوييممسئله صهيونيست ها اساسا برنامه هسته اي ايران نيست. مسئله از ديد آنها اين استكه مي دانند به تنهايي توان رويارويي با ايران را ندارند و بنابراين در اين فكرهستند كه چطور مي توان حداكثر اجماع جهاني را عليه ايران بوجود آورد. از ديداسرائيل بهترين راه حل اين است كه اين مسئله هرگز حل نشود تا همواره ابزاري برايجو سازي عليه ايران وجود داشته باشد. تا آنجا كه به اسرائيل مربوط است، مثلادرباره مذاكرات بغداد، عدم كاهش تحريم ها و اعمال حتمي تحريم هاي ژوئن و ژوئيهاز پيدا شدن هرگونه راه حلي در مذاكرات مهم تر است. بنابراين در ادبيات صهيونيستها مفهومي به نام راه حل پرونده هسته اي ايران تعريف نشده است و بهترين راه حلاين است كه هيچ راه حلي پيدا نشود.
مذاكرات با ايران صحنه اي در هم تنيده از اين سناريوهاست و تا زماني كه غربي هاقادر به حل مسئله در ميان خود نباشند بدون ترديد از حل آن با ايران هم ناتوانخواهند بود.
مهدي محمديمنبع :کیهان

 

 

 

جنگ سناريوها

وقتي اين سوال مطرح مي شود كه از مذاكرات درباره برنامه هسته اي ايران انتظار چه نتيجه اي مي رود؟ شايد مهم ترين مسئله اين باشد كه ببينيم منظور از «نتيجه» در اينجا چيست؟ به عبارت ديگر، يكي از مهم ترين -و در عين حال بحث ناشده ترين - مسائل درباره پرونده هسته اي ايران اين است كه وقتي از راه حل درباره اين پرونده سخن گفته مي شود، در واقع هيچ تلقي واحد و بين الاذهاني از اين مفهوم در ميان گروه 1+5 وجود ندارد و هر كدام از آنها ديدگاه خاص خود را در اين باره دارد. در آستانه مذاكرات بغداد، اين بسيار مهم است كه دركي روشن از اين تفاوت ها و اختلافات در دست داشته باشيم. تنها در اين صورت است كه خواهيم دانست توقع حل موضوع در خلال اين مذاكرات منطقي هست يا نه. اگر بتوان فصل مشتركي ميان همه اين ديدگاه هاي متنوع يافت، آن وقت دورنماي يك راه حل پديدار مي شود وگرنه صرف نظر از اينكه ايران در مذاكرات چگونه رفتار خواهد كرد، امكان حل موضوع وجود ندارد چرا كه هر فرمولي لاجرم معارضاني خواهد داشت و بنابراين توافق دستجمعي ميان 1+5 هرگز شكل نخواهد گرفت.
از آمريكا شروع كنيم. وقتي آمريكايي ها درباره حل موضوع هسته اي ايران حرف مي زنند منظورشان چيست؟ اگر فقط به اظهارات رسانه اي دولتمردان امريكايي و تحليل هاي منابع غربي در اين باره نگاه كنيم، در خلاصه ترين بيان ممكن حل موضوع هسته اي ايران از ديد آمريكا در گرو آن است كه بتوان يك چارچوب امنيتي و ژئوپلتيكي تعريف كرد كه در آن برنامه هسته اي ايران خطري براي منافع حياتي آمريكا نباشد. شايد اين موضوع زياده از حد كلي به نظر برسد، ولي نگاه دقيق به موضوع ممكن نيست، مگر اينكه آن را به همين اندازه كلي ببينيم.
دو سوال مهم هست كه آمريكايي ها بايد در اين باره به آن پاسخ بدهند. نخست، آيا غني سازي اورانيوم تحت پادمان در ايران نقض كننده منافع حياتي آنها هست يا نه؟ تا مدتي پيش، آمريكايي ها با قاطعيت مي گفتند كه غني سازي اورانيوم نمي تواند بخشي از يك برنامه هسته اي صلح آميز باشد و بنابراين توقف آن بخش ضروري هر گونه راه حل درباره پرونده هسته اي ايران است. اكنون اما نشانه هايي پديدار شده كه حكايت از تعديل اين موضع از جانب آمريكا دارد به اين معنا كه آمريكايي ها آماده شده اند ميان دو مفهوم غني سازي اورانيوم و ساخت سلاح هسته اي تفكيك كرده و خط قرمز خود را از اولي به دومي منتقل كنند. اگرچه ظاهرا روشن است كه چنين تغيير ديدگاهي در واشيتنگتن رخ داده ولي تا زماني كه اين موضوع به طور رسمي اعلام نشود، نمي توان آن را جدي گرفت.
سوال دوم هم اين است كه آيا تا زماني كه آمريكا منافع امنيتي خود را بر منافع اسرائيل منطبق كرده و سياست اعلام شده خود درباره تغيير رژيم در ايران را كنار نگذاشته باشد، آيا امكان هيچ نوع فهم مشتركي از مقوله ترتيبات امنيتي و ژئوپلتيكي وجود خواهد داشت؟ يك نگاه قدرتمند درون ايران اين است كه از نظر آمريكا مسئله هسته اي نه يك مسئله نظامي يا امنيتي بلكه بهانه اي براي پيش برد سياست تغيير رژيم در ايران و همچنين تحميل ترتيبات امنيتي مدنظر خود به بلوك هاي مختلف قدرت در جهان است. وقتي چنين باشد، آيا اصلا به نفع آمريكا هست كه اين پرونده حل شود؟
انجام مذاكرات معنادار و جدي مستلزم آن است كه پاسخ اين سوال ها روشن شود. اين جمله البته چندان دقيق نيست. پاسخ اين سوال ها همين الان هم روشن است. مسئله اين است كه آيا آمريكا خود را آماده كرده است تا بعد از 3 دهه پاسخي متفاوت به اين سوال ها بدهد؟ اين موضوعي است كه سرنوشت گفت وگوهاي آينده را روشن خواهد كرد.
بلوك بعدي روسيه و چين است. اين دو كشور را تا آنجا كه به برنامه هسته اي ايران مربوط مي شود مي توان بلوكي واحد دانست با اين تفاوت كه هيچ يك بدون ديگري و به تنهايي حاضر به ايستادن در اين ميدان نيست. اين دو كشور معتقدند پرونده هسته اي ايران زماني حل مي شود كه پرسش هاي آژانس از ايران پايان يافته باشد و راه حل اين موضوع هم آن است كه سياست تغيير رژيم در قبال ايران كنار گذاشته شود و ايران بداند در ازاي هر گامي كه براي همكاري با آژانس و حل موضوعات باقي مانده بر مي دارد يك امتياز واقعي و عيني دريافت خواهد كرد.
روسيه و چين البته با ساخته شدن سلاح هسته اي نه فقط از جانب ايران بلكه از جانب هر كشور ديگري كه بخواهد كلوپ فعلي دارندگان سلاح هاي هسته اي در جهان را به هم بريزد مخالفند، اما نكته اين است كه اين دو كشور هرگز باور نداشته اند كه ايران در پي ساخت سلاح هسته اي است و همواره گفته اند كه شواهد عرضه شده در اين باره از جانب سرويس هاي اطلاعاتي غربي متقاعدكننده نيست. نتيجه اي كه به طور مشخص از دل اين تحليل بيرون مي آيد اين است كه از ديد روسيه و چين، پذيرش غني سازي در ايران و حركت به سمت لغو تحريم ها بخش ضروري از هر گونه راه حل احتمالي درباره پرونده هسته اي ايران است.
روسيه و چين البته درباره روش مذاكره با ايران هم ديدگاهي متفاوت از بلوك آمريكا و اروپا دارند. به لحاظ روشي، عقيده آمريكا همواره اين بوده است كه فشار بخش ضروري از هر نوع طراحي ديپلماتيك براي حل مسئله هسته اي ايران است آن هم با اين پيش فرض كه فشار مذاكره را تقويت مي كند و ايران را در تغيير محاسباتش منعطف تر خواهد كرد. روسيه و چين اما عقيده دارند اين نوع نگاه با تجريه تاريخي مذاكرات با ايران منطبق نيست. به لحاظ تاريخي هر گاه فشار بيشتري به ايران وارد شده مذاكرات هر چه بيشتر از وضعيت سازنده فاصله گرفته و برنامه هسته اي ايران هم با سرعت بيشتري پيش رفته است. بنابراين اگر هدف حركت به سمت يك راه حل است، بايد رويكرد دو مسيره جاي خود را به رويكردي گام به گام بدهد كه در آن به جاي تهديد به افزايش فشارها در صورت عدم پيشرفت مذاكرات، ادبيات تشويق به كاهش فشارها در صورت پيشرفت مذاكرات به كار گرفته شود.
با اين حال، يك ترديد جدي درباره رفتار روسيه و چين اين است كه اين دو كشور به موضوع برنامه هسته اي ايران به مثابه ابزاري براي چانه زني با غرب نگاه مي كنند و به محض اينكه معامله نان و آب داري به آنها پيشنهاد شود، مسير ديگري در پيش خواهند گرفت. به عبارت ديگر، اين ذهنيت كاملا جا افتاده و قوام يافته درباره روسيه و چين وجود دارد كه بناي اين دو كشور درباره مسئله هسته اي ايران معامله با غرب است و فقط زماني راهبرد مقاومت را در پيش مي گيرند كه معامله امكانپذير نباشد. به اين ترتيب با وجود آنكه راهبرد روسيه و چين درباره برنامه هسته اي ايران تا حدود قابل توجهي مثبت بوده ولي يك ترديد تاريخي بر آن سايه افكنده است.
بلوك بعدي اتحاديه اروپاست كه نگاهي هم متفاوت از آمريكا و هم متفاوت از روسيه و چين به موضوع دارد. بلوك اروپايي قلب هرگونه راه حل احتمالي درباره برنامه هسته اي ايران را دو چيز مي دانند: 1- اجتناب از درگيري نظامي و 2- عمل به قطعنامه هاي شوراي امنيت. اين راهبرد اروپا در واقع فاقد استقلال است و هر جزء آن از جايي ديگر اقتباس شده است. تاكيد اروپا بر جلوگيري از درگيري نظامي مستقيما محصول تحليل نادرست آن از توانايي ها اسرائيل و جدي گرفتن بلوف هاي ضد ايراني آن است و اصرار بر اجراي قطعنامه هاي شوراي امنيت هم اساسا يك ايده آمريكايي است. اما نكته ديگري هست كه براي اروپايي ها از هر دو اين موضوعات مهم تر است و آن هم اينكه اروپا گرچه ادعا مي كند كه داراي سياستي مستقل است اما در واقع پذيرفته است كه به عنوان تابعي از آمريكا و اسرائيل عمل كند و بنابراين عملا جايگاه جدي در صحنه مذاكرات با ايران ندارد.
بلوك آخر رژيم صهيونيستي است. به نظر مي رسد دقيق ترين ديدگاه اين است كه بگوييم مسئله صهيونيست ها اساسا برنامه هسته اي ايران نيست. مسئله از ديد آنها اين است كه مي دانند به تنهايي توان رويارويي با ايران را ندارند و بنابراين در اين فكر هستند كه چطور مي توان حداكثر اجماع جهاني را عليه ايران بوجود آورد. از ديد اسرائيل بهترين راه حل اين است كه اين مسئله هرگز حل نشود تا همواره ابزاري براي جو سازي عليه ايران وجود داشته باشد. تا آنجا كه به اسرائيل مربوط است، مثلا درباره مذاكرات بغداد، عدم كاهش تحريم ها و اعمال حتمي تحريم هاي ژوئن و ژوئيه از پيدا شدن هرگونه راه حلي در مذاكرات مهم تر است. بنابراين در ادبيات صهيونيست ها مفهومي به نام راه حل پرونده هسته اي ايران تعريف نشده است و بهترين راه حل اين است كه هيچ راه حلي پيدا نشود.
مذاكرات با ايران صحنه اي در هم تنيده از اين سناريوهاست و تا زماني كه غربي ها قادر به حل مسئله در ميان خود نباشند بدون ترديد از حل آن با ايران هم ناتوان خواهند بود.
مهدي محمدي

منبع :کیهان

 

 

دیدگاه شما

نقشه ماهواره ای اسدآباد
پیش بینی وضعیت هوای اسدآباد
بانک ملت
https://telegram.me/Avaseyedjamal