آخرین اخبار

30. خرداد 1391 - 11:32   |   کد مطلب: 865


علیرضا مالمیر
انقلاب اسلامی و چالشی تحت عنوان جریان نفاق
تاریخ شکوهمند انقلاب اسلامی ایران بعد از 22 بهمن 1357 مملو از رمز و رازها ، زوایای پیدا و پنهان بی شماری است. تاریخ سی و اندی ساله انقلاب شاهد بروز صحنه های زیبا و نازیبائیست که در اعماق صفحات کتاب آن جای خوش کرده است. زیبا از این جهت که اتحاد و همدلی مردم با شخصیت والای حضرت روح الله(ره) منجر به خلق تصاویر بی بدیلی در تاریخ کهن این کشور شد و انقلاب ارزشی را بنیان نهاد که ازجمله آنها می توان به حضور آحاد مردم با سلایق مختلف در روز 12 فروردین 1358 و رای به استقرار نظام جمهوری اسلامی ایران، عرصه دفاع مقدس و...اشاره کرد. نازیبا به این سبب که دشمنان به ظاهر دوست انقلاب یا گرگ های در لباس میش، ابتدا خود را همراه و همگام با اهداف انقلاب معرفی و به سان آفتاب پرستان به یکباره تغییر رنگ داده و به مخالفان سرسخت نظام اسلامی مبدل گشتند.
جریاناتی مانند سازمان مجاهدین خلق(منافقین) که جنایات این گرگ صفتان در حق مردم انقلابی و مکتبی ایران بر هیچ کسی مستور نیست را می توان نمونه بارز این نازیبائی در تاریخ انقلاب عنوان کرد.
30خرداد سال 1360را می توان نقطه عطف تاریخ پر فراز و نشیب انقلاب اسلامی در مواجه آشکار با این گروه قلمداد کرد. گروهی که با اندیشه های دگم خویش و با حصار جمود فکری ، خود را به ذباله دان تاریخ سپردند تا دیگر نتوانند با تزویر و تفسیر به رای و همچنین تخطئه مبانی اصیل اسلام زمینه سقوط و ضلالت و تباهی عقائد و اندیشه پاک جوانان و مردم مسلمان را که نشات گرفته از سرچشمه زلال معنویت و ایمان به خداوند و باور قلبی است هدف قرار دهند. حال چرا می گوئیم مواجهه آشکار؟ علت آن است که تا به آن روز ماهیت ضد انقلابی و ضد مردمی این عده برای همه عیان نشده بود و اینان با شعار خلق ایران و اعمال مزورانه ودوستی ظاهری با انقلاب  توانسته بودند تا حدودی بخشی  از توده های مردم را با خود همراه و همگام سازند.
اما با گذشت زمان و با بروز ایدئولوژی التقاطی؛ کشتار و جنایت ددمنشانه و مثال زدنی این جماعت برای آن بخش از مردم که فریب این گروه را خورده بودند منجر به شکاف درون سازمانی و از بین رفتن پایگاه اجتماعی این خبث طینتان درکشور شد که این امر منجربه خروجشان از کشور و ادامه حیات نباتیشان در کشور عراق تحت قیومیت حزب بعث صدام و در کمپ اشرف شد. در ذیل به واکاوی این واقعه تلخ که اینک در سالروز آن به سر می بریم می پردازیم:
جریان نفاق و تئوری استحاله انقلاب با ورود به فاز مسلحانه
رجوی و مجاهدین ماجراجو، در تب کسب قدرت سیاسی سر از پا نمی شناختند. آنها با تکیه بر سراب هواداران فراوان خویش که در مقایسه با سایر گروه های ضد انقلاب از تعداد بیشتری برخوردار بود، وارد فاز نظامی شدند.
با صدور اولین اطلاعیه سیاسی – نظامی و اعلامیه برگزاری تظاهرات 30 خرداد، دستور اکید صادر شد که همگی با سلاح سرد و گرم مانند تیغ موکت بری، چاقو، قمه، و پیچ گوشتی و غیره حضور یابند.
مسعود رجوی با محاسباتی که از درون نظام جمهوری اسلامی ایران کرده بود؛ تصور می کرد با قیام مسلحانه 30 خرداد، تکلیف نظام هم یک سره خواهد شد، اما به محض روبرو شدن با مقاومت مردم، علت اصلی تظاهرات خونین 30 خرداد را واکنشی در قبال پایان آزادی ها و ورود به مرحله دیکتاتوری و اختناق معرفی کرد. او وانمود کرد که قصدش فقط یک اعتراض ساده بوده است.
مسعود رجوی با محاسباتی که از درون نظام جمهوری اسلامی ایران کرده بود، تصور می کرد با قیام مسلحانه 30 خرداد، تکلیف نظام هم یک سره خواهد شد. اما به محض روبرو شدن با مقاومت مردم و توهم سقوط نظام، علت اصلی تظاهرات خونین 30 خرداد را واکنشی در قبال پایان آزادی ها و ورود به مرحله دیکتاتوری و اختناق معرفی کرد .
او وانمود کرد که قصد او فقط یک اعتراض ساده بوده است .همه کسانی که ادبیات آن روزهای منافقین را پیگیری می کردند، دقیقا می دانند که رجوی و باند تبهکارش در سازمان چند چهره مجاهدین خلق از چندین ماه قبل برای جمهوری اسلامی ایران شاخ و شانه مسلحانه می کشید.
رجوی در سخنان سال 59 خویش در ورزشگاه شهید شیرودی (امجدیه) که تحت عنوان " چه باید کرد"؟ در شیفتگی تمام جوانان و نوجوانان هیجان زده فریاد زد و گفت : " وای بر آن روزی که مشت را با مشت و گلوله را با گلوله پاسخ دهیم ". و در همان جا گفت:« که ایران شبیه لبنان است، یعنی آمادگی جنگ داخلی را دارد». با صدور اولین اطلاعیه سیاسی – نظامی و اعلامیه برگزاری تظاهرات 30 خرداد، دستور اکید صادر شد که همگی با سلاح سرد و گرم حضور یابند. تیغ موکت بری، چاقو، قمه،  پیچ گوشتی و ... سلاحهایی بودند که قصد داشتند به قول خودشان حال حزب اللهی ها را حسابی جا بیاورند!! ساعت 4 بعد از ظهر منافقین با سلاح سرد و گرم به جان مردم افتادند.
خیابان های طالقانی، ولیعصر، انقلاب، سهروردی، میدان فردوسی در حالی شاهد وحشی گری مجاهدین دروغین بود که مجاهدین راستین اسلام در بازی دراز، دارخوین، سوسنگرد و آبادان حماسه می آفریدند. منافقین فکر کردند شهر خالی از سنگربان است و قبل از سقوط بنی صدر، شهر را به سقوط خواهند کشید و مانع سقوط بنی صدر خواهند شد. شهر را در آتش و دود سیاه کردند و 14 مرد و 2 زن را شهید کردند و صدها نفر را مجروح، تا ثابت کنند که آمده اند، بمانند و مخالفان را برانند.
هر چه که نمادی از دین و دینداری داشت مورد حمله منافقین قرار گرفت حتی چهره های معصوم دختران محجبه از خشم مارکسیست های دهه 50 و التقاطیون اسلام نمای امروز در امان نماند و پذیرای اسیدهای سوزنده آنان شد. بر خلاف تصور منافقین، شهر از رزمنده خالی نبود، حزب اللهی ها آمدند تا جمهوری اسلامی بماند. امام چندین بار به منافقین گوشزد کرده بود که این مردم را از دست ندهید.
امام با همین مردمش ماند. اما منافقین نصیحت پذیر نبودند. هواداران فریب خورده در دام خوش باوری و ذهنیت گرایی مسعود افتادند. مسعود به آنها گفته بود که «ظرف چند ساعت تمامی کمیته ها را تسخیر خواهد کرد.»
اما بعد مشخص شد که مسعود رجوی در محاسباتش دچار اشتباه شده است. همه مانور مسلحانه از ساعت 4 بعد از ظهر شروع شد و اوایل شب شکست خورد. جمهوری اسلامی که تا آن زمان متحمل تلفات فراوانی به لحاظ انسانی، سیاسی، فرهنگی و اقتصادی شده بود، فرصت را مغتنم شمرد و همان گونه که منافقین می خواستند، تظاهرات مسلحانه آنها و کشتار مردم بی گناه را پاسخ داد .این روند به سمتی رفت که 30 خرداد برای منافقین به یک فاجعه و یک شکست تبدیل شد. خروج رجوی از ایران به فاصله کمتر از یک ماه و به دنبال آن خروج تشکیلات از ایران؛ بزرگترین شکست برای سازمانی بود که مدعی بود نزدیک به 40% ارتش و50 % مردم پشتیبان او هستند.
موج عظیمی از بازگشت و انابه هواداران به راه افتاد و کاملا هواداران را نسبت به ادامه سرنوشت بعدی منافقین بی توجه کرد. رهبری سازمان مجاهدین در داشتن پایگاه اجتماعی و قدرت سازماندهی مردمی خود را با امام برابر می دانست، اما پس از 30 خرداد گرایش به رویکرد مکانیسم های قیم مآبانه آنها با مردم به شدت افول کرد.
آنها درک کردند که نوع رهبری امام با آنچه که مسعود رجوی دنبال آن است از زمین تا آسمان تفاوت دارد . از فردای 30 خرداد عده زیادی مسئله دار شدند و با سازمان قطع رابطه کردند. اگر رجوی قدری صداقت داشت به جای آن که در مصاحبه با نشریه ایرانشهر وانمود کند که عملیات 30 خرداد در مناسب ترین زمان انجام گرفته، باید اظهار می کرد در 30 خرداد ما "خودزنی " کردیم.
اما پرواضح  است که در جریان نفاق قرار نیست چیزی به نام صداقت وجود داشته باشد حتی به مقدار بسیار کم.
منافقین ؛ تخطئه دراهدافوخودزنی سیاسی
سازمان مجاهدين خلق، دچار نوعي خبط استراتژيك و خطا در تصميم گيري و خط مشي شد. اين سازمان مطالعات تئوريك خود را به طور يك بعدي - و بدون در نظر داشتن ساير تئوري ها - پيش مي برده است. در فضاهاي معرفتي، موقعيتي، گفتماني، اجرايي و ... دچار تأخرهاي چشمگير بود.
پليس سياسي رژيم شاه را با نظام جمهوري اسلامي مورد مقايسه قرار مي داد و نسبت به اقتدار امنيتي نظام تازه تأسيس، به چشم تحقير و استخفاف و استحقار مي نگريست. اقتضائات و التزامات پيش و پس از انقلاب را از هم تمييز نمي داد.
رهبري نظام و توان آن را كوچك مي شمرد. به سياهي لشكر تبليغاتي خود و ميليشيا اعتمادي فوق العاده پيدا كرده بود. نظر خود را نسبت به روحانيت در مقايسه با پيش از انقلاب، ‌تصحيح ننموده بود. تمام آراي رئيس جمهور  وقت را در چارچوب اپوزيسيون- و در تقابل با امام(ره)تحليل مي کرد.
به قدرت نفوذ خود در اركان اصلي نظام دل بسته بود و سرنگوني جمهوري اسلامي را در گرو تلاش ها و اقدامات تخريبي و انفجاري آنها مي دانست. ايجاد فضاي رعب و وحشت در هواداران نظام را كارساز و مفيد تلقي مي كرد و يگانه راه عقب نشيني ايشان از نظام را در گسترش چنين فضايي مي پنداشت و بدين منظور- به تعبير رجوي- سرانگشتان نظام را هدف قرار مي داد. تجربه سي خرداد 1360 حادثه ای تلخ اما پر از رمز وراز های الهی بودكه هيچ گاه از حافظه تاريخي كشور و ملت پاك نخواهد شد و اراده خداوند در این است که مکر دشمنان را اشکار سازد و دستشان را رو کند.
درپایان این ایه شریفه را متذکر میشوم که خداوند در کتاب مبین می فرماید:و مکروا مکرالله و الله خیرالماکرین.اری این وعده تحقق پذیر ذات اقدس اله است که به مانند مصباح الدجی طریق حق وعدالت را منور نموده و همه را به ان دعوت  می کند و آنهایی را که هدفشان اطفاء این نور مبین باشد را به ضلالت می کشاند وخسران دنیا و اخرت را روزیشان میسازد «والله علی کل شی قدیر»

دیدگاه شما

نقشه ماهواره ای اسدآباد
پیش بینی وضعیت هوای اسدآباد
بانک ملت
https://telegram.me/Avaseyedjamal