آخرین اخبار

28. آبان 1394 - 21:49   |   کد مطلب: 29403
به بهانه هفتم صفر سالروز شهادت امام حسن مجتبی(ع)
صبرت برتر از شمشیر بود اى کریم اهل بیت(ع)
اى کریم اهل بیت(ع)! از اعتراض خاموشت مى‏ نویسم که چون نجابت گل‏ هاى محمدى، عطر ایمان را در فضاى تنگ زیستن منتشر کرد؛ آن جا که مظلومیت تو، بى‏ وفایى و سستى یارانت را تنهایى به دوش کشید.

به گزارش آوای سیدجمال به نقل از شبکه اطلاع رسانی راه دانا در نافع، از تو می ‏نویسم که زهر خیانت، لخته‏ هاى جگرت را از گلوى حق ‏پرستت سرریز کرد و خاک مدینه به خون غربت بخشنده ‏ترین شاخه امامت آشنا شد.

آن‏که بر زانوان پیامبر مى ‏نشست تا با بوسه‏ اى از نفس‏هایش جان رسول الله را تازه کند، اینک راه نفس‏هایش با مکر خاموش شده است.

آن روز که بخشندگى دستانت بر سر زبان‏ها افتاده بود، تشت ابلیس براى جان عزیزت دهان گشود و تو کریم‏تر از آن بودى که جعده را از معامله با معاویه مأیوس کنى!

آن جگر پاره، تلخى صلحى بود که ناخواسته فرو داده بودى و اکنون به سرنوشت دانسته خود تن می‏ دهى تا بقیع که چون سالى، دست خود را براى گرفتن جسمت گشوده است، ناامید باز نگردد.

امشب، زمین بر طبل مصیبت مى‏ زند و این صداى قلب زمین است که در خاموشى تو فرومی ‏ریزد.

دیگر تمام شد طعنه‏ ها و تفسیرهاى ناحق. اى هم‏بازى حسین(ع) و پیامبر(ص)، دیگر تمام شد!

 

صبرت برتر از زبان شمشیر بود

هواى شایعه، مسموم‏تر از زهرى است که به کامت چشانده‏ اند. این بار، شمشیرها جنس دیگرى دارند و آن کلمات شیطان‏ زده آل‏ سفیان است که تو را وارونه جلوه مى‏ دهند، اما وارونگى آینه، تأثیرى در تصویر حقیقت نمى‏ گذارد.

اى ترازوى عدالت على علیه‏ السلام ! آن هنگام که دارایى خود را به دو نیم مى‏ کردى، ذوالفقارى را می دیدم که جهان را با تیغ تقوا و مظلومیت و کرمش به هیچ مى‏ گیرد.

تاریخ می ‏داند فرو خوردن خشم و طعن و کنایه، چه دردى است!

مدارا و فشردن دندان روح بر آنچه مى‏ دانستى و دم نمی زدى، صبر جمیلى بود برتر از زبان شمشیر.

شکسته باد دست‏هایى که با تو بیعت کردند و انصاف را شکستند!

گرچه تو بر شکستگى عادت کرده ‏اى؛ همان روزها که پهلوى زهرا علیها السلام و فرق على علیه‏ السلام را شکستند، فهمیده بودى که در مسلک على، فریاد در چاه و نخلستان، انفجار روح بزرگى است که عظمت حقیقت را تماشا مى‏ کند، ولى رسالت او سیاستى است که در آن تنها «مصلحت دین» اجرا مى‏ شود. اینک، کارگردان غیب، نقش تو را در پرده آخر، «شهید» مى‏ نویسد؛ یعنى صدور جواز عبور از عرش و پیوستن به محبوب ازلى.

پاره‏ هاى جگر از گلوى جگرپاره هستى فرو ریخت و کربلا، همان لحظه در خویش آغاز شد؛ همان‏ جایى که مهربانى بى‏ همتاى حسن‏ بن‏ على علیه ‏السلام روبه‏ روى یک جفت چشم خیانت‏کار، پرپر مى‏ زد و سینه‏ اش در اقیانوس زهر، غوطه‏ ور بود؛ همان‏ جایى که ذره ذره‏ هاى روح امامت، چون تل خاکستر در تشت فرو مى‏ ریخت و زنى دست در دست ابلیس، پشیمانى گاه و بى‏گ اهش را دست به سر می‏ کرد.

دریغا که سفره اطعام شبانه‏ روزى مدینه، اینک برچیده می‏ شود و کریم اهل بیت علیه السلام چون خورشیدى خسته از خاک، به معراج ابدى مى‏ رود.

 

آه از بیعت ‏هاى سست!

کفر زمانه، دست از شرارت برنمى ‏داشت و با نقابى از ریا، دست به کار فتنه‏ هاى تازه بود.

تفرقه، چنگ به گریبان امت افکند و آن‏گاه که بیعت‏ هاى سست به فریب ستمگر زمانه، شکسته شدند، او چاره ‏اى جز این نداشت که لواى صلح را پیش روى جفاى زمانه برافرازد؛ صلحى که زخم‏ هاى بى‏ شمارش، همه بر دل مجتبى علیه‏ السلام فرود آمد.

تو را در همان سال‏هاى سکوت و مصلحت، ذره ذره شهید کردند؛ در همان روزهاى خفقان، روزهاى ناامن که قامت حق با زرهى پنهان در میان رداى امامت به نماز جماعت مى‏ رفت و پاى منبرها، طعنه‏ هاى پلیدى را مى‏ شنید که انگشت اتهام و دروغ، به سمت امیرالمؤمنین داشتند. همان سکوت‏ هاى کبود، تو را خون جگر کردند. قفس دنیا، روز به روز برایت تنگ‏تر شد. تو از آن سال‏هاى تلخ و سیاه، به زهر راضى ‏تر بودى که شوکرانى این‏ چنین، رهایت کند از غم‏ هاى نافرجام زمانه...

انتهای پیام/ن

دیدگاه شما

نقشه ماهواره ای اسدآباد
پیش بینی وضعیت هوای اسدآباد
بانک ملت
https://telegram.me/Avaseyedjamal