به گزارش آوای سیدجمال، زبان سرخ سر سبز را به باد می دهد؛ سری که درد نمی کند دستمال نمی بندند؛ و دهها ضرب المثل اینگونه که دعوت به سکوت و خویشتنداری میکند.
این روزها متولیان فرهنگی دغدغههای زیادی دارند طوری که تهیه یک لیست سرانگشتی از این دغدغهها خودش میشود شاهنامه ای؛ اما یکی از این معضلات که گویی مدتهاست در فرهنگ ما نهادینه شده پدیده خود سانسوری است.
می دانیم که سانسور معمولا" از دولتها، حکومتها و نهادهای بالا دستی اعمال میشود و غالبا" عموم مردم آن را نمی پسندند. اما خود سانسوری واقعه دردناک تری است چون فرد خود به این نتیجه رسیده است که خیلی از حرفها را نمی شود بیان کرد.
دانشگاهها کرسی آزاد اندیشی برگزار میکنند حالا بگذریم از کم وکیف آن ... آنچه که خیلی عجیب است حضور کم رنگ و حتی بی رنگ دانشجوست؛ جوانان ما حاضر نیستند عقیده ای که در میان دوستان و یا حتی در فضای مجازی فریاد می کنند را در جمع دانشجویی و به عنوان مخالف یا موافق ابراز کنند.
نماینده ای آمار می دهد 4000 شغل ایجاد کرده است و تیتر اول خبرگزاریها می شود اما کسی نیست جواب حضرتش را بدهد که چرا شکسته نفسی می فرمایید؟ جنابعالی یک شهر را سر کار گذاشته اید 4000 نفر که رقمی نیست ؛ و هیچ جنبنده ای از خود نمی پرسد در دوران رکود و تورم که خیلی ها شغلشان را از دست دادند چگونه 4000 نفر شاغل شدند؟
بیش از سه ماه آب شهری قطع میشود ، همه در سخت ترین شرایط تا یکدیگر را می دیدیم ناله میکردیم از کم آبی و بی آبی ولی حتی یکبار اتفاق نیفتاد چند نفر با تجمع مقابل اداره مربوطه و طی یک اعتراض مسالمت آمیز رسیدگی بیشتر مسئولین را بخواهند .
مغازه دارها تمام پیاه رو وحتی بخشی از خیابان را جزیی از ملک خود می دانند؛ سد معبر می کنند و یا جلوی مغازه ، جعبههای خالی ردیف میکنند تا ماشینی آنجا پارک نشود و عجبا که هیچ عابری یک بار یک تذکر نمی دهد .
چشمه هایی که نه از کوه بلکه از زیر آسفالت ها ی شهر می جوشد و کسی نیست پیگیر هدر رفت آب باشد و نوسازی لوله های فرسوده را از مسئولین طلب کند.
کارمند و معلم و پزشک و پرستار و... هر کدام به نوعی در کارشان کم فروشی می کنند ولی کم پیش می آید اعتراضی صورت بگیرد .همه ما در جمع دوستان و فامیل و همکار و حتی داخل تاکسی منتقد هستیم و چه منتقدان بی رحمی ؛ اما آنجا که باید حرف بزنیم دم در می کشیم و منتظریم دیگری حرف دل ما را بگوید .
فضای مجازی پر است از انتقاد و اعتراض و ابراز عقیده های عجیب و غریب ولی دنیای واقعی سکوت است و سکوت و نمی دانیم این سکوت زجرآوربیشتر از تورم و تحریم و ارزان شدن نفت زندگیمان را تحت الشعاع قرار داده است .
همیشه با خود می گوییم چرا من؟ بگذار دیگران بگویند، اصلا" به من چه مگر فقط من در این شهر زندگی می کنم ، چرا باید برای خودم دشمن تراشی کنم یا اینکه نکند اعترض من به تریش قبای کسی بربخورد و...
و شوربختانه آنکه این سکوت و تحمل نابجا را به حساب عقلمان می نویسیم و نمی دانیم این همه اختلاس و معضلات اجتماعی نتیجه همین سر در لاک کردن ها ی خودمان است که امام خمینی رحمه الله علیه فرمودند: یک کشوری وقتی آسیب می بیند که ملتش بی تفاوت باشد.
به قول دردمندی ؛گویا همیشه مرعوب یک واقعه یا اتفاق تلخ هستیم که از مرگ خشن تر و بی رحم تر است . یک ملاحظه ، یک دور اندیشی ، غافل از اینکه مرگ تدریجی ،گوشه ردایمان را به دندان گرفته و خواه ناخواه همه هستی ما را می جود.
پیامبر گرامی اسلام حضرت محمد مصطفی صلوات الله علیه فرمودند: «قولوا الحق ولو علی انفسکم» «حق را بگویید اگر چه به زیانتان باشد».
زلیخا غلامی : کارشناس امور فرهنگی
دیدگاهها