به گزارش آوای سیدجمال، دكترعبدالمجید شیخی، کارشناس امور اقتصادی، استاد دانشگاه در یادداشتی نوشت: براي مدیریت سهام عدالت پيشنهاد تاسيس صندوقهای سرمایهگذاری استانی کار خوبی است و مي تواند ريسك افت ارزش سرمايه را كاهش و حاشيه متوسط سودي را براي صاحبان سهام تامين كند. ولي اين راه حل مشكل دلال بازي و بورس بازي بورس بازان را حل نمي كند و حاشيه سودي كه از راه خريد و فروش نصيب دلالان مي شود بيش از 10 برابر اين حاشيه كف بازار است.
مشکل بورس مشکل ذاتی است.كما اينكه مشكل نظام بانكي نيز ذاتي است. طبق تعريف، كارِ«بازار بانك محور» تامين مالي كوتاه مدت و كار بازار سرمايه(بورس) تامين مالي بلندمدت است. اصولاً اگر در تعريف دو بازار، از تفاوت بُعد زماني دو بازار صرف نظر كنيم. يعني صرف نظر از اينكه تامين مالي براي كوتاه مدت و يا بلند مدت باشد هر دو بازار ذاتاً يكي هستند.دو عامل در كشور ما باعث شده كه اين دوبازار از هم تفكيك شوند: يكي وجود سود تعييني( ونه تحققي) در بازار بانكي(پولي) و ديگري حاشيه سود كاذب خريد و فروش اوراق سهام با فعل دلالي است.همينطوردر اقتصاد سرمايه داري ربوي نيز وجود ربا(زياده) در بازار بانكي و ديگري حاشيه سود كاذب خريد و فروش اوراق سهام با فعل دلالي عامل اين جدايي دو بازار است.لذا اگر هدف از تاسيس بورس سرمايه گذاري بلند مدت باشد خريد وفروش كوتاه مدت فقط بايد باعث انتقال مالكيت شود ودر اين انتقال نبايستي سود كاذبي خلق شود.
زيرا از ديدگاه اقتصاد اسلامي خريد برگ سهام دربازار اوليه سرمايه گذاري است و نقل و انتقال برگ سهام در بازار ثانويه ديگر سرمايه گذاري نيست و فرقي با نقل و انتقال پول ندارد و پول نيز هزينه فرصتي ندارد. اگر اين دو سود بي مبنا حذف شوند، سود بانكي سود حاصل سرمايه گذاري تحققي يعني همان نرخ بازدهي داخلي سرمايه و حاشيه سود بازار بورس نيز سود حقيقي سرمايه گذاري يعني نرخ بازدهي داخلي سرمايه خواهد بود. پس عملاً دو بازار ذاتاً يكي مي شوند.در بازار هاي مالي اعم از بانكي و بورس اگر بخواهند به همین نحوه ادامه بدهند و مانند بازار ارز هر از گاهی باید منتظر نوسانات شدید ارزش دارايي و سرمایه مردم در آن باشیم.
این ابزارهایی که برای تنظیم بازار ارز و بورس انتخاب کردهاند کارساز نیست. مشکل بورس مشکل وجود بازار ثانویه است. یعنی پدیده دلالبازی در بازار بورس است.
بورس زانو گاه و موقوفی برای دلال بازی شده است و با سرمایه مردم بازی میشود. در مورد مديريت سهام عدالت هم اگر بخواهند با این ترتیب سهام عدالت را چه بهصورت بلوکی،غیر بلوکی،با مدیریت مستقیم صاحبان سهام ویا مدیریت غیر مستقیم با وساطت شرکتها و صندوقهای ویژه مذکور و یا در قالب صندوقها به دست بورس بسپارند و با پدیده بورس بازی با دارایی مردم بازی شود و دست به دست بچرخد. وجود شرکتها تنها التیامی بر خسران دارایی است و تنها ریسک افت ارزش را کاهش می دهد.اتفاقا"برخی هم به دلیل همین نوسانات و دلالی ها وسوء مدیریتیها از طریق دلالان کلاه سرشان رفته و سهامشان را از دست دادند.
با وجود این بورس بازی قمارگونه نظام سالمی مشاهده نمی شود تا راجع به نسخهی پیشنهادی موافقت یا مخالفت کنیم و بگوییم امری خوب یا بدی است. باوجوداین بورسبازی و تبانیهای در بورس و وجود دلالها آخر و عاقبتی برای نظام بورس نمیتوانیم تصور کنیم.
بورس باید طبق منویات اسلامی پیدا شود، یعنی بازار ثانویه حذف و دست دلالان قطع شود و بازار مرجع و مکانی برای مشارکت عرضه کننده پس انداز برای سرمایه گذاری، به تقاضا کنندگان پس انداز یعنی بنگاههای اقتصادی باشد. بورس هم مانند بانکهای سرمایهگذار باید محلی برای سرمایهگذاری اشخاص در پروژهها و فعالیتهای حقیقی اقتصادی باشد و مرجع خرید مجدد سهام هم باید خود صادرکننده برگ سهام باشد. نه دست به دست شدن بین دلالان . مبنا بایستی خریدوفروش سهام بین شرکت(پذيره نويس) صادرکننده سهام با خریدار دستاول باشد.بورس فقط باید به بازار اولیه بورس متكي باشد و بازار ثانویه را حذف کنیم تا سود حقیقی عادلانه بین سرمایهگذار و سرمایه پذیر تقسیم شود. در اين صورت خريدار با عودت سهام خود به مرجع صادر كننده(بنگاه اقتصادي) مي تواند بابت مدت زماني كه مالكيت آن را بعهده داشته نسبتي از نرخ بازدهي سالانه را مطالبه و كناره گيري كند.
و سپس بنگاه مي تواند به متقاضي سهام ديگري واگذار كند. در وضعیت فعلی حاشيه سود قیمتی سهام با بازده واقعي سهام قاطی شده و حباب حاشیه سود بر بازار حاکم است. بطوریکه حاشیه سود واقعی مغلوب موج حاشیه قیمتی (خريد و فروش)سهام شده و بیش از ۹۰ درصد ریسک را بر خریدار اصلی در بازار اولیه تحمیل می کند. در حالت عادی حتی بخش اعظم این حاشیه مرکب سود، حتی 90 درصد آن را نصیب دلالان بازار بورس می کند و درصد کمی از آن دست سرمایهگذار را میگیرد.در مقابل هم اگر نرخ سود در نظام بانکی تحققی باشد و حاشیه سود در بازار سرمایه (بورس) هم تحققی و در فضای بازار اولیه شکل بگیرد هیچ تفاوتی بین بازار سرمایه( بورس) و بازار بانکی وجود نخواهد داشت. مشکل ما هم در بازار سرمایه و هم در بازار بانکی این است که حاشیه سودها کاذب است،هيچكدام به اصل و ريشه خود يعني «تولید در بخش حقیقی» وصل نیست و به صاحبان اصلی سرمایه هم نمیرسد و به دست دلالان میرسد.نرخ سود بانکی تعیینی و شبه رباست.و حاشيه سود در بورس نیز آمیخته به حباب قيمتي خريد و فروش ظالمانه دلالان و کاذب است.بازار بورس نيز همچون بازار كالاها و خدمات جولانگاه دلالی شده است.اگر شاخص کل ارزش بازاری سهام بورس را با شاخص اسمی سهام مقایسه کنیم،متوجه میشویم که چه حبابی شکلگرفته و این حباب ناشی از دلالبازی است.
بنابراين تغيير مديريت بورس يا تزريق منابع پول بيشتر از منابع بانكي و ديگر منابع براي بازارگرمي فقط قطر اين گردباد پولي را بيشتر و بيشتر مي كند و وسعت بلع حاشيه هاي سود بيشتري را براي دلالان فراهم مي كند. لذا با اين راه حل هاي اخيرفقط هزينه بيشتري را بر منابع عمومي و دارايي مردم تحميل خواهد كرد. متاسفانه در مقابل هر باختي، بُردي نيز وجود دارد. با اين راه حل ها برنده دلالان و بازنده دولت و عموم مردم صاحبان خرده سرمايه در بورس خواهند بود.
انتهای پیام/ن
دیدگاه شما