اسرا یادگاران مستندی از دفاع مقدس هستند.سختیهای که این افراد در اردوگاه های دشمن بعثی چشیده اند تا ابد در یاد آنان خواهد ماند.
همنشینی با اینگونه افراد انسان را به حال و هوای دوران جنگ میبرد و رشادت های رزمندگان را یادآوری میکند.رحمت الله گودرزی از آن دسته اسیران سرافرازی است که علاوه بر این ویژگی جانباز جنگ نیز محسوب میشود.
وی که هم اکنون کارمند فرمانداری شهرستان اسدآباد است خاطرات جالب و بعضا تاثر برانگیزی از دوران جنگ و اسارت داشت.
گفتگوی ما با این اسیر سرافراز در منزل وی انجام شد و گودرزی به گرمی پاسخگوی سوالات ما بود.
متن گزارش ما از دوران اسارت وی در ادامه قابل مشاهده است.
رحمت الله گودرزی در سال1364 به عنوان سرباز ارتش راهی جبهه های جنگ شد و بعد از 15ماه به اسارت نیروهای بعثی درآمد.
وی درباره نحوه اسارتش میگوید:در عملیلات کربلای6بنا به دلایلی دچار مشکلاتی شدیم که باعث شد عملیات آنچنان که بایدموفقیت آمیز نباشد.
وی تصریح میکند:پس از شروع عملیلات گروهان ما تا دل دشمن پیش رفت و موفق شد یک سری مناطق را تصرف کند ولی فاصله زیاد رزمندگان ما با خط مقدم خودی باعث ایجاد حفره وسیعی شد که باعث عقب نشینی برخی گروهان ها شد ولی گروهان ما از این قضیه پیروی نکرد که همین قضیه باعث شد نیروهای بعثی با پر کردن حفره موجود علاوه بر جلوگیری از رسیدن نیروهای کمکی از نیروهای ما را به اسارت درآوردند.
گودرزی افزود:در هنگام اسارت تعدادی از نیروهای ما شهید و مجروح شده بودن و خود من نیز دچار موج
گرفتگی و جراحت قسمتی از بدنم شدم که این یادگاری ها تاکنون در من باقی مانده است.
این اسیر سرافراز دوران جنگ درباره انتقال خود به اردوگاه اسرا نیز گفت:پس از به اسارت گرفته شدن ما را به شهر خان قین بردند و در آنجا به بدترین شکل ممکن از ما استقبال کردند و با چوب و کابل به جان زخمی ما افتادند.
گودرزی ادامه داد:پس از چند روز اقامت درخان قین اسرای گروهان ما را به پادگان الرشید در شهر بغداد بردند که در آنجا تعدادی از دوستان قدیمی خود را دیدیم.
وی درباره امکانات بهداشتی درمانی در این اردوگاه نیز میگوید:از این لحاظ هیچگونه امکاناتی در اختیار اسرای ایرانی قرار نداده بودند.
به گفته گودرزی اقامت آنان در اردوگاه الرشید40رو طول کشید و پس از آن به پادگانی در شهر تکریت انتقال داده شدند.
وی درباره نحوه استقبال عراقی ها از اسرای ایرانی میگوید:وقتی وارد اردوگاه شدیم صف طویلی از افسران و سربازان عراقی با شلنگ و کابل منتظر ما بودند تا از ما پذیرایی کنند.
گودرزی نحوه عبور از این تونل استقبال را بسیار سخت توصیف کرد.
این اسیر سرافراز درادامه به نکته جالبی اشاره میکند و میگوید:درمدت این4سال همه فکرمیکردند که من شهید شده ام وبه عنوان مفقودالاثر از من یاد میکردند.
وی درباره نحوه آزادی خود نیز میگویددر سال69وپس از حضور نیروهای صلیب سرخ اسامی ما را ثبت نام کردند و پس از طی شدن چند روز در قالب چند دسته وارد میهن اسلامی خود شدیم.
این رزمنده دوران دفاع مقدس درباره بازگشت خود به نکته جالبی اشاره میکند و میگوید:در زمان بازگشت من به اسدآباد هیچکس باور نمیکرد که برگشته باشم چرا که همه فکرمیکردند من شهید شده ام.
گودرزی درباره بهترین خاطره خود درباره زمان جنگ نیز میگوید:پس از اینکه از رحلت امام مطلع شدیم به نشانه عزاداری پیراهن تیره ای به تن کردیم اما این رفتار ما با برخورد بد نیروهای عراقی مواجه شد و آنان تا مدت40روز رفتار بد خود با ایرانیان را تشدید کردند.
وی درباره اینکه اگر در شرایط کنونی نیاز به جبهه رفتن باشد نیز گفت:اگر الان هم جنگ شود باز در خط مقدم خواهم بود چرا که دفاع از انقلاب اسلامی و کشور عزیزمان وظیفه هر کسی است.
گودرزی درباره توصیه خود به جوانان نیز گفت:به جوانان برومند کشور توصیه میکنم قدر این آسایش و امنیت خود را بدانند و در حفظ آن بکوشند چرا که برای بوجود آمدن این امنیت تلاشهای زیادی صورت گرفته است.
ضمن تشکر از آقای گودرزی برای وی و خانواده محترمش آرزوی موفقیت میکنیم.
دیدگاه شما