به گزارش آوای سیدجمال، برای پی بردن به کنه مطلب می بایستی ابتدا این واژه را تشریح کرد تا بتوان اجزا و عناصر آن را تعریف نمود و یا گفتمان مرتبط بر آن را معین کرد.
کلمه مقاومت به خودی خود تداعی کننده عزم پیگیر و منسجم برای مقابله با نیروی متخاصم است.
قدرتی که یک ملت را مورد تهدید قرار داده و بر یکایک اعضا و اجتماع لازم است تا در برابر آن ایستادگی نمایند.
کلمه اقتصاد ساحت یا عرصه مقاومت و نوع میدان مبارزه را تعیین میکند.
جمهوری اسلامی از سوی دشمنان تهدیدات متفاوتی را تجربه کرده است و متقابلا" عناصر متعلق به خود را با مراجعه به مبانی خود که برگرفته از اسلام ناب محمدی(ص) مکتب اهل بیت(ع) است را در برخی میادین معرفی کرده است.
ما در جنگ تحمیلی و دفاع مقدس تا زمانی که با عناصر شناخته شده جنگهای کلاسیک قصد رویارویی با دشمن را داشتیم عملا" اتفاق چندانی به وقوع نپیوست و لیکن زمانی که تغییر استراتژی داده و بر مبنای ایثار، شهادت طلبی و جهاد فی سبیل الله استراتژی ها پی ریزی شد، تاکنیکها و تکنیک های مبنی بر استراتژی خود را نیز ترتیب داد.
نوع گفتمان و ادبیات دفاعی مسئولین امر بر این قاعده استوار شد، تبلیغات سمت و سوی خود را پیدا نمود و تولیدهای محتوایی همگی خود را با این رویه تنظیم نمودند، آنگاه پیروزیها یکی پس از دیگری محقق شد و به گونه ای شد که این استراتژی دفاعی بعدها در گوشه گوشه سرزمین های جهان اسلام مورد الگو برداری قرار گرفت و اکنون نیز در سوریه، عراق،لبنان و فلسطین از آن تبعیت می کنند و در تایخ جنگ های جهان، کلاس متعلق به خود را تعریف کرده و عناصر آن متعلق به مکتب انقلاب اسلامی است.
در مبحث دیپلماسی و روابط بین الملل نیز همین قاعده استوار بود و انقلاب اسلامی توانست تا حد زیادی دیپلماسی متناظر به خود را معرفی کند و عدم پیروی از نظام سودجو و حاکم دنیای آنروز که بر اساس تئوری توازن قوا شکل گرفته بود را به هم ریخت و موجب نا کارآمد سازی استراتژی توهم توطئه شد که قریب به هفتاد سال حرف اول را در جهان سیاست آنروز می زد.
و همین ناکارآمدسازی، طومار شوروی را برچید و جنگ سرد دروغین را از بین برد، هرچند عمدتا دولت های مستقر در جمهوری اسلامی تابعیت جامع و کاملی از این دیپلماسی نداشتند و لیکن چون حضرت امام (ره) در زمان خود و مقام معظم رهبری همچنان بر دیپلماسی متناظر بر انقلاب اسلامی برگرفته از آموزه های دینی اصرار می ورزند، این رویه به حیات خود ادامه داده و در بعضی لایه های حکومتی مانند مجلس، بخش بین الملل قوه قضائیه ،ارکانی که با دنیای بیرون ارتباط دارند ،بخش عمده ای از هدف گذاری خود را بر این معیار ها استوار ساختند.
یکی دیگر از عرصههای ما روحیه مقاومت را در عناصر داخلی انقلاب میبینیم و در مقابل هجمه و فشار را از دشمنان باورداریم؛ عرصه فرهنگ است.
امروزه تقابل فرهنگی بین فرهنگ لیبرال دموکراسی غرب و فرهنگ انقلاب اسلامی و عناصر بومی است،در همین رابطه حضرت آقا چندین مرتبه از ناتوی فرهنگی اسم بردند و متاسفانه در این حوزه ها کارزیادی نشده و علی رغم تلاشهای صورت گرفته، در طراحی استراتزی، تاکتیک وتکنیک و حتی ساختار های متولی تولید محتوای فرهنگی، گفتمان و ادبیات گرفته تامحصول مصداقی مشکل داریم و اقدامات محدود عده ای پاسخگوی تک گسترده دشمن نیست.
یکی دیگر ار عرصه های درگیری بین تمدن لیبرال دموکراسی غرب و انقلاب اسلامی که رو به پایه گذاری تمدن نوین اسلامی نهاده و به تعبیر حضرت آقا ،ما در پیچ حساس گردنه تمدنی قرار داریم، عرصه اقتصادی است.
متاسفانه دولتهای مستقر در جمهوری اسلامی یا نخواستند و یا نتوانستند عناصر اقتصاد اسلامی را به صورت درونزا از مکتب انقلاب اسلامی استخراج کنند.
به شکلی که در ابتدای انقلاب، یا لیبرال دموکراتهای فن سالار معتقد به اقتصاد بازار و یا سوسیالیسمهای اسلامی دولت محور و یا مجددا" معتقدین به اقتصاد بازار و ادبیات توسعه محور،در مصادر سیاست سازی اقتصادی مستقر بودند و لذا ما نتوانسیم مواد لازم گفتمان، نظریه و ساختار را در این حوضه آنچنان که باید و شاید تولید کنیم.
وقتی حضرت آقا واژه بسیار مهم اقتصاد مقاومتی را در ادبیات سیاسی جامعه ما تولید کرده و اجزای آن را تشریح میکنند قصد دارند تا مجدد و مکرر تاکید کنند که:
1- دشمنان را فراموش نکنید و از این دشمنیها غفلت نورزید.
2- اقتصاد نیز یکی از عرصه های مبارزه است و پیروی از مکتب اقتصادی دشمن برای ما مقاومت و مصونیت نمی آورد.
چگونه ما میتوانیم به عنوان یک تولید کننده مواد خام لوازمات مورد نیاز آن سیستم را تامین کنیم و صادرات ما با نازلترین قیمت و روی آن نظام به شمار آید و در عوض بازارهای ما لنگرگاه واردات تولیدات آنها باشد.
در این میان وسیله یا ابزار مبارزه دادو ستدی نیز پول رایج آنها باشد وبعد امکان مقابله مقاومت و مصونیت هم برای ما بوجود آورد.
در اقتصاد مقاومتی میبایستی به آموزههای دینی مراجعه نماید؛
گفتمان و ادبیات مرتبط بر مکتب خود را تولید کند؛ از این ادبیات نظریههای اقتصادی استخراج شود و با کاربست این نظریهها مسیر تولید کسب و کار و فعالیت اقتصادی بازگشایی نمود.
مردم در این مکتب اقتصادی می بایست صاحب مالکیت شناخته شوند و دولت تنها در جاهایی ورود کند که شرع اجازه داده است؛
وظیفه دولت تصدیگری و ورود رقابتگرایانه با آحاد جامعه نیست چرا که کسی قدرت رقابت با دولت را ندارد؟ وقتی سیاستگذاری و اطلاعات همزمان در دست دولت قرار داشته باشد.
پس دولت بایستی تصدیگری را به مردم واگذارد؛ رانت اطلاعاتی را از بین ببرد؛ امکان ورود و حضور را برای همه فراهم کند؛ سیاستهای حمایتی را از تولیدات داخل فراهم نماید؛ مانع ورود سهل و آسان تولیدات خارجی گردد؛
دست از خامفروشی بردارد؛ تولید، کارآفرینی و رقابت سالم را در جامعه ارزش معرفی کند؛ مصرفگرایی تجملگرایی مدگرایی در این نوع اقتصاد ضد ارزش شناخته شود و روحیه قناعتمندی، اشتباها" گداپروی گرفته نشود.
رقابت سالم برای ایجاد ارزش افزوده و افزایش بهرهوری، ارتقاء سرمایه با چشم هم چشمی و سایر رقابتهای سالم اشتباه گرفته نشود؛ از سرمایههای ملی مانند ذخایر معدنی، جنگلی و.. به صورت صحیح و مدیریت شده بهره برداری شود؛
و در پایان حقوق نسلهای آتی در نظر گرفته شود و به گونه ای رفتار شود که این منابع همواره در چرخه تولید باشند و با آنها به صورت کالای یکبار مصرف برخورد نگردد.
یادداشتی از هوشنگ نادری
انتهای پیام/ن
دیدگاه شما