به گزارش آوای سیدجمال به نقل از نافع، بنابراین بحث «تفکیک قوا» از طرف اندیشمندان غربی به خصوص «منتسکیو» در کتاب روح القوانین مطرح شد؛ به این معنی که حاکمیت به سه قوه مجریه مقننه وقضاییه تقسیم شود که قوه مقننه وظیفه قانونگذاری و نظارت بر اجرای آن را دارا است؛ یعنی قدرت در سه قوه تقسیم می شود که از فساد به دور باشد و هر سه قوه ناظر به کار همدیگر و تعدیل کننده هم باشند.
در جمهوری اسلامی ایران نیز تفکیک قوا پذیرفته شده و در قانون اساسی آمده است، اما در عمل مشکلات زیادی وجود دارد.
وضع فعلی انتخابات مجلس، وضع ایده آلی نیست و مجلس را از کار وِیژه خود که همانا قانون گذاری و نظارت کلی است دور می کند.
بنا براین تغییر نظام انتخابات ضروری است. در رابطه با مجالس شورای اسلامی بعد از انقلاب میتوان گفت؛ مجالس دورهای اول و دوم درباره مسائل ملی بهتر عمل می کردند چرا که در دورهای بعدی با پدیدهای روبرو شدیم که نمایندگان مخصوصا در حوزههای کوچک تر پا در مسیری گذاشتند که برخلاف وظیفه تعریف شده اصلی مجلس است و این موضوع موجب رفتن نمایندگان به سمت امور اجرایی شد.
بدین صورت که نامزد برای جمعآوری رأی بیشتر مجبور است در بین مردم، حضور نزدیک تر و چهره به چهره پیدا کند.
از طرفی نامزد انتخابات در این وضعیت ناچار است قول هایی به رأی دهندگان بدهد که نه در توان اوست نه در اختیار او ونه در وظیفه او؛ در نتیجه اگر بتواند به قول هایی که داده عمل کند خلاف قانون عمل کرده است زیرا اصولا چنین حقی نداشته و خواه ناخواه با دور زدن قانون توانسته به قول داده شده عمل کند و اگر نتواند به قول های داده شده عمل کند موجب نارضایتی مردم از نظام اسلامی می شود چرا که مردم عادی، نظام و حکومت اسلامی را در قالب نماینده مجلس و مقامات اجرایی می بینند.
از سوی دیگر قولهای خارج از وظیفه و قانون نامزدها، در به انحراف کشیده شدن «فرهنگ سیاسی» مردم دخیل است زیرا مردم را وارد انتظاراتی می کند که در وظایف نماینده نیست و این مسئله در دراز مدت به ضرر کلیت نظام است و نتیجه کلی این روند سست شدن نظام اسلامی از درون است زیرا مجلس که عصاره ملت است؛ هر دوره ممکن است ضعیف تر از دوره قبل باشد و اعمال و رفتاری مانند خرید رأی، دادن قول های دروغ و دور زدن قانون به فرهنگ سیاسی آحاد جامعه تبدیل شود و این همان نقطه خواهد بود که ابن خلدون جامعه شناس بزرگ اسلامی به آن اشاره می کند یعنی "تهی شدن تمدنی خاص از درون"! که امیدواریم چنین روزی را شاهد نباشیم.
بنابراین یکی از راهکارهای این مشکل، استانی شدن و تغییر حوزههای انتخابیه است که از این طریق، فرهنگ غلط جا افتاده در اذهان مردم و نامزد ها اصلاح شود. زیرا وضع حاضر موجب شده که مردم و نامزدها به این باور کاذب برسند که نماینده یعنی همه کاره شهر! و همه باید مطیع و فرمانبردار او بوده و همه وظیفه دارند زمینه ورود دوره بعدی اورا به مجلس فراهم کنند!
از طرف دیگر مردم نیز همه امورات اجرایی، از قبیل اشتغال، وام و حتی مسائل و پرونده های قضایی و امثالهم را از نماینده انتظار دارند.!
بنابراین در صورت تغییر حوزه انتخابیه از شهرستان به استان تا حدود زیادی این نقیصه جبران می شود و نمایندگان در جایگاه اصلی خود قرار گرفته و با فراغت بهتری بر قانونگذاری در سطح کلان میپردازند.
نکته دیگر اینکه مخالفان این طرح برای مخالفت دلایلی را ذکر می کنند که در واقع، نقطه قوت این طرح است به عنوان مثال مخالفان استانی شدن عنوان می کنند که رابطه مردم با نظام قطع می شود؛ راه ارتباط مردم فقط از طریق نماینده است و... در حالیکه اگر نماینده از مسائل ریز و کوچک فردی مردم مانند شرکت در مجالس سور و عزای مردم و نامه پراکنی به ادارات برای وام و اشتغال درحوزه انتخابیه فارغ باشد؛ می تواند به وظیفه ملی خود عمل کند، اما اکنون این گونه نیست.
بیش از نصف وقت یک نماینده صرف شرکت در مراسمات مردم حوزه انتخابیه می شود چون اگر شرکت نکند رأی دهنده را از دست می دهد!
از طرفی نماینده انرژی فراوانی برای عزل و نصب مدیران شهری در چانه زنی با مقامات اجرایی صرف می کند که انرژی و وقت زیادی را از او می گیرد و هم خلاف اصول قانون اساسی و سوگند نمایندگی است زیرا نصب و عزل مدیران ادارات، هیچ ربطی به نماینده ندارد و یک امر حاکمیتی و صد در صد اجرایی است نه تقنینی!
مسئله دیگری که مخالفان به آن استناد می کنند؛ جا ماندن نخبگان جوان شهرستانی است که چون شناختی بر روی آن ها وجود ندارد؛ نمی توانند با شناخته شدگان رقابت کنند.
این فرض نیز غلط است زیرا نخبه اگر نخبه به معنی واقعی باشد می تواند خود را به مردم استان عرضه کند و رأی بگیرد.
از طرفی مگر قرار است همه نخبگان نماینده شوند؟ نماینده اگر نتواند در راستای حل مشکل کلی جامعه مؤثر باشد اصولا چه ارزشی دارد؟
آیا جای تأمل و سئوال جدی نیست که نماینده ای که 48 ماه در مجلس است ورقم مشخصی را به عنوان دستمزد و حقوق در یافت می کند چرا مواردی وجود دارد که چند برابر آن را برای رسیدن به صندلی های سبز مجلس هزینه می کند؟ آیا می توان براحتی پذیرفت که این کار برای رضای خدا است؟
بنا براین استانی شدن انتخابات، مهمترین کاری است که موجب می شود مجلس در جایگاه واقعی خود قرار گیرد؛ بنابراین اگر کل هر استان یک حوزه انتخابیه باشد و رأی دهندگان به لیستی رأی بدهند که شامل همه کرسی های آن استان در مجلس است؛ تنها در این صورت است که مشکلات کنونی برطرف خواهد شد و مجلسی در شأن انقلاب اسلامی شکل خواهد گرفت.
نکته آخر اینکه این طرح در ماه های گذشته مطرح شد، اما به سر انجام نرسید اما به نظر می رسد برای سلامت نظام اسلامی و پیشرفت ملت بزرگ ایران، چاره ای جز تغییر نظام انتخاباتی نیست. اگر چه منافع برخی ایجاب نمی کرد که این طرح در این دوره تصویب و اجرا شود؛ بلا شک در آینده باید انجام گیرد.
حسن رحیمی روشن
عضو گروه علوم سیاسی دانشگاه بوعلی سینا همدان
پایان پیام/ن
دیدگاه شما