آخرین اخبار

21. دى 1398 - 10:44   |   کد مطلب: 34591
اقتدار ایران اسلامی در تولید انسان‌های تراز مانند شهید سلیمانی است که یکباره با شهادتش می تواند یک خیزش جهانی علیه استبداد و استکبار بین الملل ایجاد کند.

به گزارش آوای سیدجمال، اقتدار ایران اسلامی تبدیل اسطوره‌ها به اسوه‌هاست و اسوه برآمده از انقلاب اسلامی هژمونی آمریکایی را در تمامی عرصه‌ها به هماوردی فراخواند و حتی در درون مرزهای جغرافیایی و فرهنگی غرب زبونی و پلشتی نظام آمریکایی را مبرهن کرد و ابهت شهید حاج قاسم موجب شد که ستون‌های سست اقتدار آمریکا به شکلی واضح‌تر برای جهانیان مشخص شود.

 

 

مولفه‌های قدرت یک نظام به عوامل متعددی بستگی دارد از جمله؛ ایدئولوژی، جغرافیا، جمعیت، منابع و امکانات، فناوری، فرهنگ و پیشینه تمدنی، توان نظامی و عوامل غیر قابل پیش بینی یا همان عوامل سینرژیک.

 

 

قبلا و بارها تکرار شده است که آمریکا در مبحث ایدئولوژیک با مشکلات عدیده ای روبرو است، تمدنی که بر اساس لیبرال دمکراسی غربی پایه‌گذاری شده برای استمرار حیات سیاسی خود بشدت به مشقت افتاده است.

 

 

لیبرالیسم غربی دیگر آرمان شهر بحساب نمی آید و در صحنه عمل به تقسیم طبقاتی بهره مندان و غیربهره مندان یا همان یک‌درصد در مقابل ۹۹ در صد انجامیده است.

 

 

از همین ضعف در ایدئولوژی به تفکیک ملیت میرسیم دنیای غربی همواره برای دیگران و سایر ملل کنار گذاشتن ملی گرایی را تجویز می‌نمود ولیکن برای خود تحکیم بنیانهای ملی را اصل میدانست، اما اکنون در مبحث ملی‌گرایی هم به مشکل خورده و سرمایه اجتماعی که در اکثر مواقع پشتوانه تصمیم‌گیران آمریکایی در مقاطع سخت تاریخ آمریکا بود هم اینک با چالش جدی رو به روست و افکار عمومی جامعه آمریکایی به سادگی گذشته از حاکمان خود حمایت نمی‌کند.

 

 

از طرف دیگر توان نظامی تنها به اتکال به فناوری منحصر نمی‌شود، نیروی انسانی باورمند لازم است که تا سر حد توان در کارآمدسازی ابزار از خود مایه بگذارد.

 

 

اسطوره‌های فرهنگ غربی روزگاری که در برابر خود هماورد واقعی نمی‌دیدند، کارایی داشتند اما در برابر فرهنگی که شهادت‌طلبی را اشاعه می‌دهد و به پشتوانه فرهنگ عاشورایی طی چهار دهه گذشته به نبرد با دشمنان رفته در تقابل اسطوره‌های غربی با اسوه‌های شهادت عملا اسطوره‌های امریکایی را در باور سربازانش پودر نموده و از بین برده است در نتیجه تک ورز آمریکایی با خلا هویتی مواجه می‌شود و با خود می‌اندیشد برای چه و برای که باید جان خود را فدا کرد؟

 

 

عامل دیگر  اقتدار آمریکایی تکنولوژی بوده است، روزگاری رویای آمریکایی تمام سرمایه های سایر ملل را جلب و جذب خود می‌کرد و حاصل نخبه های ملل در دامن آمریکا ریخته میشد ولیکن امروزه در مبحث تکنولوژی نیز این انحصار از بین رفته است.

 

 

وقتی که ملت پا برهنه‌ای مانند یمن موشک‌های دور برد و پهباد طراحی می‌کند و سگ هار آمریکا یعنی اسرائیل و عربستان را در منطقه زمین‌گیر می‌نماید و بزرگترین شرکت تولید کننده نفت و گاز منطقه را هدف می‌گیرد، مسلم است که ایران اسلامی با تجربه جنگ تحمیلی ۸ ساله که در توشه خود دارد تا سر حد امکانات از نخبگان وطنی برای تکمیل توانمندی نظامی در عالی‌ترین سطح و با جدیدترین فناوری بهره‌برداری بنماید و نباید توقع داشته باشیم به مانند دوران پهلوی جنگ‌افزارهای ما را مستشاران غربی بروزرسانی کنند و یا به مانند دوران جنگ تحمیلی برای تهیه سیم خاردار نیز محتاج دیگران باشیم.

 

نتیجه بحث اینکه آمریکا خیلی وقت است که پایه‌های قدرتش را از دست داده است ولیکن مجموعه ای را می‌خواست که به دنیا نشان دهد که آمریکا ببر کاغذی است .

 

 

سیدجمال‌الدین در نوشته‌های خود به حکایت غار یا مسجد مهمان‌کش اشاره می‌کند، داستان از این قرار است که هرکس شب را در آن مکان بیتوته می‌کرده نصف شب از سروصدای عجیب بیدار می‌شده و از ترس قالب تهی می‌کرده است تا اینکه یک روزی یک نفری که چیزی برای از دست دادن نداشته، می‌رود و در آن مکان می‌خوابد و نصف شب سروصداها شروع می‌شود و این فرد هم بلند می‌شود و شروع می‌کند به فریاد زدن و به مجرد اینکه نعره و فریاد وی در آن فضای خالی طنین‌انداز می‌شود از پژواک صدای او سقف شکافته شده و گنج‌هایی که در سقف کار گذاشته شده بود ریخته شده و انبوهی از جواهرات جلوی پای آن فرد نمودار می‌گردد، و شرح واقع این بوده که طوری این سقف طراحی شده بود که شب هنگام که باد می‌پیچیده در درون این گنج صدای نعره تولید می‌کرده و هرکس که واهمه داشته قالب تهی می‌کرده، اما انسان جان برکفی می‌خواسته تا این مسئله را مکشوف کند.

 

 

سیدجمال الدین اسدآبادی نتیجه‌گیری می‌کند که حکایت ما یعنی امت اسلام با ابهت ظاهری غربی‌ها به مانند همین مسجد مهمان‌کُش است و لذا تا روزی که جرأت و جسارت مقابله با غرب را نداشته باشیم هیمنه ظاهری غرب ما را به استیصال می کشاند اما به محض اینکه جسارت پیدا کنیم و به خود جرات مقابله بدهیم ناگاه قدرت لایزالی در مقابل خود می‌بینیم که به مانند گنجی بی‌پایان برای ادامه مسیر همدلی و وحدت رهنمونمان خواهد شد.

 

 

و به این نصیحت سیدجمال کسی به درستی و بطور تمام و کمال عمل نکرده بود تا اینکه انقلاب اسلامی شد و با رهبری حضرت امام و مدیریت امام خامنه‌ای برای دیگران هم مسجل شد که هیمنه غرب پوشالی است.

 

 

ولیکن در زمان امام (ره) هرچند برای رهبری جامعه و امت اسلامی ایران یقینی بود که با آمریکا می‌شود، روبرو شد اما عده ای سست عنصر نگذاشتند در سال ۶۶ و در جنگ دریایی معروف به جنگ نفت‌کش‌ها با آمریکا رو به‌ رو بشویم و ناو آمریکایی را بزنیم(بدون اینکه بخواهیم ذره ای از ارزش اقدام شهیدنادر مهدوی کاسته باشیم) ۳۲ سال زمان برد تا بالاخره ابر مردانی مانند سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی عنان کار را به دست گرفتند و در میدان‌های مختلفی در دل شیر رفتند و وقتی که بیرون از مرزهای ایران امکان شکست آمریکایی‌ها برای دیگران ثابت شد تنها کافی بود دشمن جنایتکار دست به خطای استراتژیک بزند و از بخت بد آمریکایی‌ها احمقی بنام ترامپ این دیوانگی را مرتکب شد و رزمندگان سپاه اسلام فرصت را از دست ندادند و دستور ولایت امر مسلمین اجرا شد تا دنیا شکست عملی آمریکا را شاهد باشد و قدرت ایران اسلامی به جهانیان معرفی گردد.

 

 

اگر مجدد مولفه‌های قدرت را مرور کنیم، خواهیم دید نظام اسلامی از ایدئولوژی قوی مبتنی بر فرهنگ شیعه برخوردار است و به حمدالله از ملتی بهم پیوسته و متحد بهره‌مند بوده و در منابع و امکانات و تکنولوژی فرهنگ و پیشینه‌ی تمدنی کم ندارد و در این مدت ۴۱ ساله بقدری در مبحث نظامی اندوخته دارد که بتواند با اتکاء به عامل هم افزایی مانند شهادت‌طلبی شیعی تمام توانمندی‌ها را یکپارچه کرده و از آن نهایت استفاده را ببرد لذا این مباحث به نظام اسلامی قدرت رویارویی و مقابله و ایستادگی را داده است‌.

 

 

امیدواریم خون سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی که از منظر حقیر ایشان کاملا ذیل رهبری نظام بودند یعنی اینکه اگر بخواهیم بررسی کنیم بعضی افراد فقط در روش‌ها و رویه‌ها و تکنیک‌ها بکار می‌آیند، بعضی افراد قدرت پیاده سازی تاکتیک‌ها را دارند، بعضی افراد سطوحشان سطوح استراتژیک است اما رهبری نظام سطحش سطح دکترینی است و شخصیتی مانند قاسم سلیمانی باتوجه به اندوخته هایی که از مذهب تشیع، عرفان شیعی، تقوای الهی و دیگر معرفت‌هایی که در خود پیاده‌سازی کرده بود عملا سطح خودش را از سطح یک استراتژیست صفر نظامی بالاتر کشیده و در عرصه‌های مختلف چه دیپلماتیک چه عرصه نظامی و فرهنگی، بین سطحی و همه این‌ها بعنوان یک اسوه وارد شد و آنچه که اندیشه ی ولایت امر بود را در ۲۲ سال گذشته پیاده کرد.

 

 

می‌شود گفت آن زمان که بعنوان فرمانده لشکر بود، در دوران ۸ ساله جنگ، ایشان بعنوان یکی از فرماندهان مخلص همیشه در بین سرآمدان مطرح بود.

 

اما از سالی که ایشان فرماندهی نیروی قدس را برعهده گرفت ثابت کرد که یک فرد چطور باید در ولایت ذوب بشود و هیچ چیز از خودش نبیند و برای خود نخواهد و هر چه هست را برای اسلام و برای امت اسلامی و در سایه اندیشه های ولی امر مسلمین بخواهد و لذا از منظر بنده سطحش از سطح استراتژیست صرف بالاتر رفته و به سطح دکترینی می‌رسد اما نه اینکه همه این‌ها که هست می‌خواهد چیزی در عرض رهبری باشد نه بلکه در ذیل رهبری است در واقع همان تفاوت ذات و عرض است، آنچه در خود پیاده می‌کرد از دین و ولایت گرفته بود و برای خود چیزی قائل نبود و لذا این اتفاق باعث شد ایشان در این مقطع خونش کامل‌ترین نقش را در جریان انقلاب اسلامی ایفا کند و تمام سعی ای که در ۴۱ سال گذشته لیبرال‌ها داشتند تا به جامعه القا کنند که ما نمی‌توانیم، اسلام نمی‌تواند، همه این‌ها را یک دفعه کنار زد و چون به فطرت انقلاب اسلامی اعتقاد داشت مانند یک باران سیل آسای بهاری که همراه با طراوت خاصی هست این گردوغبارهایی که بی‌تدبیران و غربگرایان بر روی داشته‌های انقلاب اسلامی ریخته بودند را شست.

بطوری که شخصاً اعتقاد دارم گام دوم انقلاب اسلامی نیاز به این خون داشت، گام دوم نیاز به این داشت که یک انرژی متمرکز شده، بغض فروخفته درونی امت اسلامی را بیرون بریزد تا ما بتوانیم پیچ حساس تاریخی را که حضرت آقا چند وقت است که مطرح می‌کنند و لیبرال‌ها شاخ به شاخ آمده بودند که نگذارند ما از این پیچ حساس تاریخی بگذریم تا به تمدن نوین اسلامی گام بگذاریم این خون ما را از این پیچ عبور خواهد داد و از این به بعد معتقدم که جهان بایستی به قدرت انقلاب اسلامی ایران به عنوان یک قدرت فرامنطقه ای اعتراف بکند و اعتراف نیز خواهد کرد و ان شاالله این خون اثراتش توسط یک عده کوتاه بین فروکاسته نشود و سطح ایشان هم سطح دکترینی باشد تا بدرخشد.

 

 

قصد مقایسه ندارم، چون وظیفه داریم کسی را با معصومین(ع) مقایسه نکنیم اما چون این خون‌ها متصل به فرهنگ عاشورایی هست واقعاً خون حاج قاسم سلیمانی در این مقطع فریاد زد که اگر اقتدار اسلام متبلور نمی‌شود مگر با کشته شدن من پس ای موشک‌ها مرا دریابید.

 

 

بجد اعتقاد دارم سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی به این باور رسیده بود که تمامی مأموریت‌هایی که می‌توانست را برای انقلاب اسلامی انجام داده است و دیگر جسمش بیشتر از این بکار نمی‌آید  و الان زمانی هست که بایستی خونش انقلاب اسلامی را یک تحرک ویژه بدهد و لذا از این مسئله غفلت نکرد و در بهترین زمان خون خود را نثار امت اسلامی و فرهنگ شیعی و اسلام ناب محمدی(ص) کرد.

 

 

خون سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی ثابت کرد ایران اسلامی علاوه بر اینکه بایسته‌های لازم در تولید قدرت را بخوبی شناخته و دارا می‌باشد و مخصوصا از فن‌آوری‌های نوین و بسیار پیشرفته و منحصر بفرد نظامی غفلت نکرده است ولیکن اقتدار نظام اسلامی به ایجاد وحدت و انسجام در بین امت اسلامی و مستضعفین عالم است که ندای انقلاب اسلامی را شنیده و به آن باور دارند.

 

 

اقتدار ایران اسلامی در تولید انسان‌های تراز مانند شهید سلیمانی است که یکباره با شهادتش می تواند یک خیزش جهانی علیه استبداد و استکبار بین الملل ایجاد کند.

 

 

ما قرن‌ها سینه به سینه نسل به نسل از آرش کمانگیر وصف ها شنیده بودیم او کسی بود که در تعیین مرز میان ایران و توران جان خود را همراه تیر گسیل داشت تا مرز ایران به دورترین نقطه منتقل شود و امنیت به ایران و ایرانی سایه افکند.

 

 

اما اسوه برآمده از انقلاب اسلامی هژمونی آمریکایی را در تمامی عرصه‌ها به هماوردی فراخواند و حتی در درون مرزهای جغرافیایی و فرهنگی غرب زبونی و پلشتی نظام آمریکایی را مبرهن کرد و ابهت الهی یک انسان تراز اسلام را به فطرت‌های پاک جهانیان عرضه داشت تا ستون‌های سست اقتدار آمریکا به شکلی واضح تر برای جهانیان مشخص شود.

هوشنگ نادری

انتهای پیام/ن

دیدگاه شما

نقشه ماهواره ای اسدآباد
پیش بینی وضعیت هوای اسدآباد
بانک ملت
https://telegram.me/Avaseyedjamal