به گزارش آوای سیدجمال، ای خبرنگار؛ میخواهم صفحه امروز زندگیام را به نامت نقش بزنم؛ پس تو را در قاب دفتر زندگی اینگونه توصیف میکنم.
ای خبرنگار؛ ای که کارت تنها انعکاس خبر نیست بلکه رساندن دردها است؛ درد مردمانی که شاید «روز خبرنگار» را هم یادشان نمانده برای جبران یک لحظه از دلسوزیهایت.
زمانی که شاهد مشکلی در سطح جامعه هستی، با جدیت آن را به گوش مسئولان رساندی و پیگیر حل آن بودی؛ البته گاهی با بیتوجهی و پاسخهای سر بالای مسئولان مواجه شدی.
ای خبرنگار؛ شغلت جز مشاغل سخت است و این را تنها خود میدانی، نه کسانی که باید به تو توجه کنند.
ای خبرنگار؛ من که میدانم قلم زیبایت برای دردها ساخته شده و تو نیز تنها برای نگاشتن این دردها؛
ای خبرنگار تو به دل نگیر تمام این بدگوییهایی که مثل وصله به تو میکوبانند، همه میدانند که این وصلهها به تو نمیچسبد.
ای خبرنگار؛ برای تو مینگارم که مدتها درد نوشتی، اما کسی از دردت با خبر نشد
خرسند میشوی آنجا که به تو توجه شود اما طولی نمیکشد که از بیاعتناییها و بیاحترامیها قلبت درد میگیرد.
اگر چه این بیاعتناییها نه به تو بلکه به اسم پاک، مقدس و کار بیمنت توست؛ اما تو با قلمت درد مردم را نگاشتی؛
بوسه بر پیشانی تب داردت میزنم که این چنین صبورانه ساعتها قلم در دست میچرخانی تا برسانی آنچه که باید برسد به گوش مسئولان.
با قلم مقدست مینگاری آنچه که هست و نیست؛ آنچه که پشت پرده مانده آشکار میسازی
ای خبرنگار؛ اگر چه لبی خاموشی داری اما قلمت از غوغای درونت خبری میدهد، آنگونه که درد جامعه به گوش مسئولی میرسد، گامی برای دردمندان برداشته میشود.
ای خبرنگار؛ به نام پاکت قسم، همچون گذشته دل بسپار به قلم و اگر چه قدرت را نمیدانیم؛ لیکن این تویی که از مهر دستانت؛ از جوهر بیپایان قلم زیبایت، واژههای مهربانی میروید و غبار زمان را میشوید.
ای خبرنگار؛ الفاظ به یاریام نمیآیند که بنگارم برایت، آنگونه که تو درد مردم را مینگاری، پس لبخنذ بزن که لبخندت سپیدهدمی است بیپایان.
سارا نظری فرهودی
انتهای پیام/ح
دیدگاه شما