به گزارش آوای سیدجمال؛ اول باید گفت، اگر کسی در یک مسیر بوده و بعدها متوجه شده باشد، بیراهه رفته و در تشخیص حق خطا کرده و تغییر مسیر داده است، چون ملاک ، معیار و انتخاب راه از جانب وی مطابق حق، اصول و مبانی ارزشی است، نه تنها نباید مورد سرزنش قرار بگیرد بلکه بایستی تشویق شود.
پس در اینجا تعصب به رنگ و جناح به صرف اینکه فرد مدت زمانی در آن مسیر گام نهاده است معنا و مفهوم پیدا نمیکند.
ولی آنچه که جای تعجب دارد و تغییر جناح و مسیر مورد قبح واقع میشود، بازگشت افراد از باورهایی است که عمری سنگ آنها را به سینه زده و به تقید آن مباهات میکرده است.
تصور کنید یکی از صحابه رسول الله (ص) تمام شان و منزلت امیرالمؤمنین(ع) را از زبان رسول الله(ص) شنیده باشد، عمری با امیرالمؤمنین(ع) همنشینی کرده باشد، بعدا" در کوران حوادث از اردوگاه امام(ع) که سالها آن را حق میدانسته روی گردان شود.
نعوذبالله ما قصد مقایسه افراد عصر حاضر را با امیرالمؤمنین(ع) نداریم ولیکن به این قاعده معتقدیم که، همواره حق را باید شناخت و معیارهای ارزشی را ملاک عمل قرار داد،و بر این اعتقادیم که مسلمان واقعی تراز انقلاب اسلامی و اسلام ناب محمدی(ص) ملاک و معیار دیگری جز حق را برنمیگزیند.
مسئله دیگر آنکه هر گاه این تغییر جریانی از بعد فردی به بعد جمعی ارجاع یابد مسئولیت سنگین تر میشود؛ یعنی اگر شخصی به اتکال ادبیات گفتمانی سیاسی و برنامه ای یک اردوگاه سیاسی، توانسته باشد آراء عده ای را جلب نموده و به پشتوانه همان،به مسئولیت و منصبی برسد او به نوعی نماینده و خلص آن جماعت است و تا زمانی که آن مسئولیت را دارد و نماینده آن عده محسوب میشود اخلاقا" اجازه تغییر مسیر را ندارد.
برخی اوقات دیده میشود، مسئولین و نمایندگان مجلس ابتدا با تکیه بر آرا یک جریان سیاسی به مسئولیت می رسند و بعدها برای تکرار و یا تمدید دوره ی مسئولیتی خود به آرار اردوگاه جریان سیاسی رقیبی که تا دیروز از آن رویگردان بودند مراجعه می کنند!
برای این پدیده سیاسی نیز دلایل گوناگونی قابل تصور است؛ از جمله عمیق نبودن آن باورها، بست (وابستگی)به قدرت، تبدیل خود قدرت به هدف و وسیله قرار دادن این مباحث برای رسیدن به هدف را میتوان از دلایل اولیه آن برشمارد.
اینها همه درصورتی استکه خوشباورانه بپذیریم که افراد در ابتدا واقعا" به آنچه که بیان کرده اند باورمند بوده و سپس تغییر مسیر داده اند.
اما آنچه که به جناح و جریان اصولگرایی مربوط است، آنکه نسبت به ریزشها حساس باشد و آستانه تحمل پذیری خود را بالاتر ببرد تا با کوچکترین سوگیری سیاسی به افراد انگ نخورد، تا آنها به دامن جناح مقابل لیز بخورند (این مبحث به معنای کوتاه آمدن از حق و عدل نیست).
مردم و انتخاب کنندگان نیز می بایستی برای انتخاب خود ملاکها و معیارهای بیشتر و عینی تری را به عوان عیار تشخیص در نظر بگیرند تا افراد کم ظرفیت و کم جنبه به مسئولیت نرسند.
شخصیتی مانند امیرالمومنین(ع) تکرار ناشدنی است ،ولیکن خود حضرت فرمودند «اعینونی بالورع والتقوی»: مرا با پرهیزگاری یاری دهید؛
وقتی آن حضرت به خلافت رسید افرادی می آمدند برای تبریک گفتن! یک تبریکی هم جناب صعصعه گفته است.
ایستاد و خطاب به امیرالمؤمنین(ع) گفت: «زینت الخلافه و ما زانتک،و رفعتها و ما رفعتک، و هی الیک احوج منک الیها» گفت: علی تو که خلیفه شدی خلافت به تو زینت نداد، تو به خلافت زینت بخشیدی تورا بالا نبرد تو که خلیفه شدی مقام خلافت را بالا بردی علی خلافت به تو بیشتر احتیاج داشت تا تو به خلافت؛
با استناد به این نکته تاریخی، میتوان گفت همانگونه که در ابتدای انقلاب اسلامی مسئولیتها و صندلیها به اشخاصی مانند شهید بهشتیها، رجائیها و دیالمه ها بیشتر احتیاج داشت و حضور آن افراد بود که به آن مناصب منزلت میبخشید، اکنون نیز در برهه ای که حضرت آقا بر مولفه های اصیل انقلابیگری و ادبیات گفتمانی حضرت امام (ره) تاکید میورزند و جامعه را به فراگیری سبک زندگی اسلامی توصیه میفرمایند؛ با تمام اهمیت و ارزشی که نمایندگی و وکالت مردم دارد،بهتر است افراد کم جنبه و کم ظرفیت بازشناسی شده و انتخاب نشوند، تا با رسیدن به آن مناصب جوگیر شده و در عوض اثرگذاری و حضور فعال بیشتر تأثیرپذیر بوده و منفعلانه اقدام نمایند.
و نتیجه این نوع اثرپذیری ایشان عبور و بازگشت از مسئولیت ذاتی نمایندگی پایگاه اجتماعی خود به نفع جناح های سیاسی خاص باشد.
یادداشتی از هوشنگ نادری
انتهای پیام/ن
دیدگاه شما