به گزارش آوای سیدجمال، وقتی تاریخ را ورق میزنیم به صفحه ایی میرسیم که در سر فصلش نوشته است ۱۵ شعبان میلاد امام مهدی (عج ) ناخودآگاه خیره میشوم در تک تک حروفش؛
آنقدر آنرا مرور تا به عمق تاریخش نفوذ میکنم و ذهنم پر می کشد، بی تردید خودم را بر بال رویاهایم میسپارم و برای آزادی ذهنم، برای تفسیر رویاهایم به پروازم خیره میشوم،
در کنار شهرها و آبادیها که بعضا ویران شده اند، در کنار ضریح امامین و ناودان طلایی کعبه و مسجد و بیت المقدس و هر جای زیارتی دیگر، یکی یکی چهره ها را از نظر میگذرانم، دعاها و خواسته های زوار را میشنوم ، جور و ظلم حکام جبار را می بینم ، ضجههای مردمی که ستم سرتاپایشان را پوشانده را با چشمهای اشکیم میبینم ، در کنار آوارههایی که در دار و دنیا زمین سجادهشان است و آسمان نگاهشان، و مردمانی از هر قوم و آئین و مذهب که انتظار میکشند برای یک منجی ،
راستی کدام منجی؟
یکی گنجینه خود را در عمق سینه کش کوهی میجوید و هنوز آتشی برای دود کردن اسپند خروجش ، روشن دارد !
آن یکی سالهاست صلیبی بر دوش ، تا آن بر دار رفته را بازیابد و گنه از نیاکان بشوید و آن یکی گوساله سامری را از دوباره از نوع به همنوایی آراسته ،
آن گروه داوودش را و این یکی مولایش را، همه با امیدی و زبانی ، زبانی نه از جنس کلام ، همه فریادشان یکیست و طلبشان یکی،
وقتی در همه این جمع طالبانش را محک میزنیم و با انگشتهای خیالی محاسبه میکنم هنوز در جستجوی۳۱۳ ایم که در دریایی پر از نهنگها در شناورند،
در دریای پر تلاطم ذهنم، نهنگها را میشمارم، چه بیشمارند، بارنگها و نژادهای مختلف، و چه اندکاند حق طلبان و ستارههای ازلی، ولی ندایی امیدم میدهد!!
“هستی در همین نزدیکی و هستی در همین همسایگی”
چه زود بالهایم خسته از رویای خود ساخته میشود، گویی سهم ما همین اندک بود،
به قلم قاسمعلی زارعی
دیدگاه شما