به گزارش آوای سیدجمال، در انتخابات ۱۴۰۰نیز بمانند اکثر انتخابهای گذشته تعدادی از جریانها و بازیگران ایفای نقش خواهند داشت.
در درون جبهه کلی اصولگرایی باوجوداینکه بعضی خرده جریانها تلاش میکنند تا دیدگاه اختصاصی خود را به اکثریت تعمیم دهند ولیکن از قراین اینگونه فهم میشود که جهتگیری عمومی این جبهه به سمت وحدت حداکثری سوق مییابد و مطابق این رویه امیدهای زیادی تولیدشده تا به گزینهای که مقبول تمامی سلایق است، برسند و همگی از آن حمایت نمایند.
اما نباید از این امر غافل شد که رگههایی از نفوذ در درون اصولگرایان رخنه کرده و باوجودی که نفوذیها سعی دارند در پس استعارههایی دینی انقلابی، پنهان شوند، اما نحوه ورود به موضوع و جهتی را که آدرس میدهند، در عمل منجر به سلب اتحاد و یکپارچگی جبهه اصولگرایی خواهد بود؛
اما ازآنجاییکه این بخش فاقد سبد رأی مستقل هستند و طرفداران رویه آنها نیز چندان قابلتوجه نیست، و در خارج از گفتمان انقلاب کسی چندان اهمیتی به ایشان نمیدهد، درنتیجه تلاش این جماعت برای پراکندهسازی سبد رأی جبهه اصولگرایی بهجایی نخواهد رسید.
بهویژه آنکه گزینهای را که در نظر گرفتهاند تا معرفی کنند، آن گزینه در قالب نفوذ تعریف نمیشود و امید بسیاری میرود تا اشتباه سال ۹۲ را برای ورود مستقل به کارزار انتخاباتی تکرار ننماید.
جریان اصلاحات بهصورت ظاهری پراکنده نشان میدهند عدهای بر مبنای لحاظ فاکتور رأی آوردن جو بایدن در آمریکا و تأثیر آن در گفتمان تعامل و مذاکره و اینکه محمدجواد ظریف را ژنرال این قاعده فرض میکنند و بر مبنای آن احتمال میدهند در درون توده مقبولیتی تولیدشده باشد، در حال حاضر ظریف را بهعنوان گزینه خود معرفی میکنند،
بهویژه که برخی از لیدرهای تئوریک اصلاحات، اعتقاد دارند که دیگر نامزد نیابتی فقط هزینه زا بوده و آوردهای برای این جبهه ندارد، پس به اعتقاد ایشان لازم است تا حتماً از فردی حمایت کنند که از درون خود جریان اصلاحات باشد،برای همین از بین گزینههای محتمل بازهم تأکید بر حمایت از ظریف رادارند.
امریکا بهعنوان بازیگری که نسبت به فعالیتهای سیاسی درونی ایران حساسیت زیادی دارد و نقش خود را بر روی دو تاکتیک تحریم و فشار و همسویی داخلی برخی جریانها متمرکز کرده است و ازآنجاییکه تغییر رئیسجمهوری در آن کشور تغییرات عمدهای را در تعریف و تعیین استراتژیها نسبت به انقلاب اسلامی ایران ندارد و تا این لحظه به هر دلیل(فعلاً در اینجا قصد برشماری آن را نداریم) سیاستهای اتخاذیاش بیاثر نبوده است،این احتمال تقویت میشود که سیاست تحریم و فشار را ادامه خواهد داد تا بلکه نتیجه مطلوبی از آن در انتخابات۱۴۰۰ برداشت نماید و در این مدت کم باقیمانده به انتخابات ایران، تغییر سیاست اساسیای را از امریکا مشاهده نخواهیم نمود.
بنابراین آن بخش از جریانهای داخلی ایران که بر کاهش تحریمهای آمریکا ولو حداقلی دلخوش شدهاند، ناامید خواهند شد، اما ناامیدی این طیف به معنی کنار رفتن و بیعملی نسبت به انتخابات نخواهد بود، بلکه منجر به تقویت وزن جناحی خواهد شد که باور دارند این دوره هم ضرورت دارد تا از گزینه نیابتی حمایت کنند.
ازاینجاییکه علی لاریجانی طی هفت سال همزمانی ریاستش بر مجلس با دولت روحانی هماهنگیهای بسیاری با دولت اعتدال را داشته و از حمایت محافظهکاران و طیفی از روحانیت نیز برخوردار است،درنتیجه گزینه نیابتی جریان اصلاحات ،کسی نخواهد بود جز علی لاریجانی.
با آمدن علی لاریجانی محافظهکاران در جریان راست سنتی، بخشی از روحانیت، و اکثریت جریان اصلاحات از او حمایت خواهند نمود، زیرا برای جریان اصلاحات همواره نتیجه مهمتر از وسیله بوده است، اما اینکه این طیفها تا چه میزان بتوانند نقاط منفیای که کف جامعه از رویکردهای لاریجانی در ذهن خوددارند را بپیرایند و حمایت تودهای را برای او تولید نمایند جای شبهه دارد، برای همین بعید است کف جامعه حمایتی را که در ۷۶ از خاتمی و ۸۴ از احمدینژاد به عمل آورد، از لاریجانی به عمل آورد.
یکی دیگر از بازیگران این عرصه، تا آستانه انتخابات۱۴۰۰ شخص احمدینژاد و طیف حامیان وی است.اگرچه احمدینژاد در قالب اوقات اعلام نموده بود که اصولگرا نیست و از اواخر دولت دهم به بعد نیز زاویههای فکری عملکردی او با جبهه اصولگرایی آشکارتر شد، اما اعلام تمایل وی برای ورود به عرصه انتخابات بهگونهای خواهد شد که طیفی را از قاعده و سرجمع سبد رأی اصولگرایی خواهد کاست.
در سال ۹۲ هیچکسی بهتر از خود هاشمی نمیدانست که توسط شورای نگهبان رد صلاحیت خواهد شد اما او برای تحریک تودهها و هموار کردن راه روحانی خود را هزینه کرد،اما احمدینژاد ظرفیتهای هاشمی را ندارد تا خود را هزینه هموارسازی بستر رأی آوری گزینه اصلاحات نماید بهویژه که آن گزینه علی لاریجانی هم باشد، ولیکن از سر لجاجت با جریان انقلاب(لا لحب معاویه بل بغضا لعلی) ثبتنام خواهد کرد تا پس از رد صلاحیت دوبارهاش،تا جایی که بتواند باعث سرخوردگی، دلزدگی و رأیدهی کورکورانه و از سر لجاجت برخی از تودهها گردد.
بر اساس این دیدگاه رقابت اساسی بین علی لاریجانی بهعنوان گزینه نهایی جبهه اصلاحات، اعتدالیون، و محافظهکاران از یک سمت و گزینه مقبول جبهه اصولگرایی خواهد بود، اما ازآنجاییکه هر دو جبهه در حال زمینهسازیهای لازم و بسترسازی هستند بعید است که تا اواخر فروردینماه هر دو جبهه اصولگرایی و اصلاحات از گزینههای نهایی خود برای انتخابات ریاست جمهوری ۱۴۰۰ پردهبرداری نمایند.
هوشنگ نادری
انتهای پیام/ن
دیدگاه شما