داغ مردم بی پناه سوریه و زجر و رنج کودکان سوری دلش را سوزانده بود، خواب و خوراک نداشت، نه ایام جشن و عید می شناخت و نه شب و روزی، مدتی در جستجوی آرامش حقیقی به عنوان مدافع حرم به سوریه می رود، اما گویا نوای شهادت از جایی دیگر به گوشش می رسد، باز می گردد و نامه شهادتش را هنگام تفحص شهدا در عراق به دست می گیرد، جایی که گفت: "اینجا شهید باران است."